باید ستاره شد شعر علی محمد مودب خواننده وهاب ابراهیمی
در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی، روزنامۀ فرانسوی «لوموند» در گزارشگفتگوی مفصلی به شعر و زندگی علیمحمد مؤدب به عنوان «یکی از شاعران مهم امروز ایران» پرداخته بود.
مرورگر شما از پخش این فایل صوتی پشتیبانی نمی کند پشت شیشه های دنیا شاعر: علی محمد مودب خواننده: فریدون آسرایی
مرورگر شما از پخش این فایل صوتی پشتیبانی نمی کند قطعه آدما خواننده: امیرحسین سمیعی شاعر: علی محمد مودب
ای سایه سار توت شعر علی محمد مودب خواننده وهاب ابراهیمی مرورگر شما از پخش این فایل صوتی پشتیبانی نمی کند
مرورگر شما از پخش این فایل صوتی پشتیبانی نمی کند قطعه ایران عزیز شاعر: علی محمد مودب آهنگساز: امیر حسین سمیعی خواننده: محمد معتمدی
و این قطعه هم عیدانه ما تقدیم به مردمان نجیب میهن همواره سرسبز و سربلندمان، با آرزوی سلامتی برای همه شما عزیزان
نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستون با فاصله های ده متری از یکدیگر بود که برای جلوگیری از پراکندگی با رشته طنابی به هم متصل بودند. و این طناب حکایتها دارد زخمی ها که می دیدند که نمی توانند ادامه بدهند و وجود...
م ه/ ن و/ م ر/ ر م/ حروف دلتنگ اند/ حروف خسته اند، رم می کنند/ حتی به شعر رکاب نمی دهند
مذاکرات پیچیده بود/ رگبار حرفها و طرحهای تازه/ ایدههای نو و انفجاری/ و بیانیههای خوشهای/ مذاکرات پیچیده بود
دل به ابرهای هرزه خوش مکن روی با ستارگان ترش مکن! هیچ، هیچ، هیچ هیچ غیر حرف آسمان درست نیست آسمان هر آنچه دود را ز یاد میبرد پیشبینی هوای این و آن درست نیست! موضع خروسکان بادسنج را باد می برد!
برگ برگ شاخه شاخه، دسته دسته دست دست! گلفروش خردسال را باد برده است!
سخن، کدام سخن، التیام درد من است؟/ کدام واژه جواب سلام سرد من است؟/ کسی نگفته و مانده است ناشنیده کسی/ منم شبیه کسی، آنکه خواب دیده کسی
شب شعر تر انگیزان برگزار شد و چه خوب ایده ای دارد ترانگیزان، کاری ساده و به ظاهر کوچک اما بزرگ که شروع درخشانی بود برای ورود شعر به حوزه ی فعالیتهای بنیاد شعر و ادبیات داستانی، شرط ترانگیزان شدن ترانگیزان البته این است که شاعران ترانگیزان به عهدی ک...
همزبانی چند نا همدل فراهم کرده ای/ در صف جنگل -تو طوبای بهشتی- جا مگیر/ در اشارتهای تاسوعا خیالی دیده ای/ بی خیال هر دو عالم، چشم از آن رویا مگیر/ این صحابی ها پی نان در تنور صادق اند/ شعله دردی دل من صبر کن! بالا مگیر
به درهای چوبی میگویم/ با درهای چوبی میگریم / که حاجتم روشنشدن تکلیف دیوارهاست / روشنشدن تکلیف دیدارها
توفان سنگریزه میوزد و غنچهها مدفوناند | توفان شن میوزد از آسمان | از آسمان ماهواره و اینترنت بیسیم | و ما صبورتر از شتران | صفحات نمایشگرها پلک دوم ماست
چه سود ار جامة رنگین بپوشد به لبخندی خنک، با ما بجوشد گلی که در شب بیرحم پاییز دوباره هر چه دارد میفروشد
این برداشت آزاد از خطبه غیور منای حضرت سیدالشهدا علیه السلام را که خطاب به نخبگان دینی ایراد شده است، تقدیم می کنم به استقامت علی رضا جهانشاهی، طلبه سیرجانی ... نگفتید و گفتند و برحق شدند چنین کجرُوان حق مطلق شدند چو روح...
تنور حضرت صادق، مگر نه مکتب ماست؟ | چگونه مدرسه شد صرف آب و نان گفتن | به آن گلوی بریده، چقدر مدیونم | که یاد داد مرا شعر خون چکان گفتن
نپرس شاخ از چه بر سرم رُست، چیزهایی عجیب دیدم/ خیال کُن قاطری ببینی، که جای دم تازیانه دارد!/ عجب نباشد ز دوش ضحاک، رستن اژدها به قصه/ عجایب است اینکه اژدهایی، کبوترانی به شانه دارد
ای غم ای رویای زیبا از تو ممنونمای صمیمی ای همآوا، از تو ممنونم ای درخت خرم ، ای تنها پناه من!مثل گنجشکان تنها از تو ممنونم چون نهالی تازه در دستان فروردینباغبان من! سراپا از تو ممنونم بین انبوه نمکنشناسها ، ای عشقای همه شیرینترین ها از تو ممنونم...
چشم وا کن که تماشایی دیدار شوم/دیده بگشا که به هوش آیم و بیدار شوم/جلوه کن دخترم ای خاطره صبح ازل/تا من گمشده تر نیز پدیدار شوم
نشستهاند دو زانو کتابهای دعا/هزار وعدهی نامستجاب در قفسه/کتاب فلسفه با ژست عاقلانهی پوچ/ نشسته محکم و حاضر جواب در قفسه
فردا برای شاعر بی سامان/ تندیس های خاطره می سازند/ در خانه ی اجاره ای ات خوش باش!/ فردا برات، مقبره می سازند
تو مثل خودت هستي، محمّدعلي!/احتمالاً گلولهاي خوردهاي/ و نالهاي كشيدهاي/ نالههايي/ یا در كسري از ثانيه/ با چند همسنگرت/خاكستر شدهاي
دلاشون هزار تاي چشمه و درياس، آدما/ پشت شيشههاي دنيا قد شبنم ميمونن/ دلاشون تنگِ براي جاهاي دور، آدما/ مرغاي دريا كنار بركهها كم ميمونن
بارها با بهارها گفتم/ دوست دارم گل همیشهبهار/ ولی افسوس کوه یخ ماندم/ ماند یک عمر پشت شیشه بهار
تو قرص ماه منی ، موش های شهر اما/ به حکم منطق نان ، فکرشان جویدن توست
هیچ غیرحرف آسمان درست نیست/ آسمان هر آنچه دود را ز یاد میبرد/ پیشبینی هوای این و آن درست نیست!
کودکی که بازی می کند گاهی گم می شود اما کودکی که گم می شود هیچگاه بازی نمی کند बच्चा जब खेलता है कभी खो भी जाता है लेकिन जब बचपन खोता है सब कुछ खो जाता है :شعر ...
هر راه/ سرمشق مشق پر غلطی دیگر/ هر در/ راهی دوباره بود به دیواری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیمبسم الله الرحمن الرحیم أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٤١﴾ آی...
مرا به شعر چه کارست و غیر شعر چه کار؟به ذوق بستن مضمون دهان من وا نیست
به نیکی یا دشنام/کسی نام ما را نخواهد برد/در این کوهستان بخیل/که فکر پرواز را/به صخره می شکند و به سیل می روبد/نعره ای برآور ای دوست/در این آخرین دم/تا دست کم به اندازه ی پژواکی/خود را ادامه داده باشیم
نمی دانی کدامی، از چه بی تابی، چه می جویی؟ چه باید گفت با تو تا نمی دانی چه می گویی
....از آیینه پرهیز کن جان من!در آیینه خود را نظر می زنیجهان کر شد از صحبت صلح تودر این کوچه حرف از خطر می زنیبه همسایه لبخند یعنی که چهکه همخانه ها را تشر می زنی........................................................ یعنی می شود با اوباما و آمری...
چون سرمه که با خاک سر کوی تو آمیختما را نتوان یافت به غربال فلک هم
بادبان -سینه چاک توفان ها-دل به دریا زده است تا به ابدخمره خالی ست از شراب امادل سفالی که مست تا به ابد بادها را بکش به دنبالتموج ها را ببر به اقیانوسموج دریای خویشتن تا کی ؟بهل ای رود سر به اقیانوس بیرق فتح قله های جهانگیسوی لحظه های سرکش توستدر شب...
ببوس آن چشم را هربار در آیینه می بینیکه با جان من دیوانه، کاری کرده کارستان!
یا علی ابن موسی الرضا عمستطیع حج تقوی میكند یادت مراباد را با خود به دریاها پر قو میبردبیتی از غزلی قدیمی
چشمهها خشکیده، دنیا دیگه طاقت نداره حتی کوه هم دیگه داره نمنمک کم میآره قربون نگاه گرمتون، دلامون یخ زده آخه روشنی نداره دیگه ماه و ستاره پا به چشم ما بذارین، چشمه ها روون بشن تا قدمگاه شما بِشن دلامون دوباره ما...