ای وای اگر فرمان آتش داشتند این قوم

اینجا و آنجا بی محابا خاک می پاشند در چشمه ی مظلوم رویا خاک می پاشند ما زلزله تا زلزله، تا چشم در خاکیم بی غیرتان آسوده بر ما خاک می پاشند چشم همه خسته است از این خاک بازی شان از چشم ها بگذر به دل ها خاک می پاشند تاریخ ما شد کهکشان از گرد و خاک این سان دیروز تا امروز و فردا خاک می پاشند چشمان ما وامانده ی حرفی مگر از عشق لب وانکرده بر دهان ها خاک می پاشند دردا تمام دشت را در شعله می بینند بر پرسش آلاله تنها خاک می پاشند   ای وای اگر فرمان آتش ...

دوشنبه 30 اردیبهشت 1392

اینجا و آنجا بی محابا خاک می پاشند

در چشمه ی مظلوم رویا خاک می پاشند


ما زلزله تا زلزله، تا چشم در خاکیم

بی غیرتان آسوده بر ما خاک می پاشند


چشم همه خسته است از این خاک بازی شان

از چشم ها بگذر به دل ها خاک می پاشند


تاریخ ما شد کهکشان از گرد و خاک این سان

دیروز تا امروز و فردا خاک می پاشند


چشمان ما وامانده ی حرفی مگر از عشق

لب وانکرده بر دهان ها خاک می پاشند


دردا تمام دشت را در شعله می بینند

بر پرسش آلاله تنها خاک می پاشند

 

ای وای اگر فرمان آتش داشتند این قوم

اینها که با حکم مدارا خاک می پاشند



نظر جدید

 

نام

ایمیل

 
تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: