به نیکی یا دشنام کسی نام ما را نخواهد برد(پیوست: درد دلی در باب اختتامیه جشنواره فیلم فجر)

به نیکی یا دشنام/کسی نام ما را نخواهد برد/در این کوهستان بخیل/که فکر پرواز را/به صخره می شکند و به سیل می روبد/نعره ای برآور ای دوست/در این آخرین دم/تا دست کم به اندازه ی پژواکی/خود را ادامه داده باشیم

دوشنبه، 23 بهمن 1391 - 15:08

چه باید گفت

نمی دانی کدامی، از چه بی تابی، چه می جویی؟ چه باید گفت با تو                         تا  نمی دانی چه می گویی

پنجشنبه، 19 بهمن 1391 - 11:13

در این کوچه حرف از خطر می زنی

....از آیینه پرهیز کن جان من!در آیینه خود را نظر می زنیجهان کر شد از صحبت صلح تودر این کوچه حرف از خطر می زنیبه همسایه لبخند یعنی که چهکه همخانه ها را تشر می زنی........................................................ یعنی می شود با اوباما و آمری...

یکشنبه، 15 بهمن 1391 - 20:21

چون سرمه که با خاک سر کوی تو آمیخت

چون سرمه که با خاک سر کوی تو آمیختما را نتوان یافت به غربال فلک هم

پنجشنبه، 28 دی 1391 - 14:10

بادبان -سینه چاک توفان ها- (به یوسفعلی میرشکاک)

بادبان -سینه چاک توفان ها-دل به دریا زده است تا به ابدخمره خالی ست از شراب امادل سفالی که  مست تا به ابد بادها را بکش به دنبالتموج ها را ببر به اقیانوسموج دریای خویشتن تا کی ؟بهل ای رود سر به اقیانوس بیرق فتح قله های جهانگیسوی لحظه های سرکش توستدر شب...

چهارشنبه، 27 دی 1391 - 13:21

ببوس آن چشم را هربار در آیینه می بینی‬

ببوس آن چشم را هربار در آیینه می بینی‬‫که با جان من دیوانه، کاری کرده کارستان‬!

ﺳﻪشنبه، 26 دی 1391 - 17:05

مستطیع حج تقوی می کند یادت مرا

یا علی ابن موسی الرضا عمستطیع حج تقوی می­كند یادت مراباد را با خود به دریاها پر قو می­بردبیتی از غزلی قدیمی

شنبه، 23 دی 1391 - 17:12

آقا جون نماز بارون بخونین تا بباره

چشمه‌ها خشکیده‌، دنیا دیگه طاقت نداره حتی کوه هم دیگه داره نم‌نمک کم می‌آره   قربون نگاه گرمتون‌، دلامون یخ زده آخه روشنی نداره دیگه ماه و ستاره   پا به چشم ما بذارین‌، چشمه ها روون بشن تا قدمگاه شما بِشن دلامون دوباره   ما...

شنبه، 23 دی 1391 - 16:06
صفحه 14 از 14ابتدا   قبلی   5  6  7  8  9  10  11  12  13  [14]  بعدی   انتها