فرقی میان
ماه و پرنده نیست
میان
خورشید و ما
در مدارهای
مختلفی پرواز میکنیم
از سیبری
به استوا،از زمین به ماه
از منظومهی
شمسی به کهکشانهایی
که به
کهکشانهایی دیگر پرواز میکنند
خورشید از
مشرق به مغرب پرواز میکند
پرندگان
از شرق به غرب
و قلب من
از نقنقهای مداوم
به قلههای
ساکت عشق
از آغوش
تو که از خواب میپرم
بر صندلی
اتوبوس،بالهایم را میبندم
یا بر پلهی
برقی مترو
ماشینها
در ترافیک بالبال میزنند
پرواز میکند
قطار در زیر خاک
همچنان
که قلب من در تاریکی وجودم
پر میکشد
به سوی مژگان تو
فرقی میان
ماه و پرنده نیست
میان
خورشید و ما
اگرچه
چراغ ها و کلید ها روشنمان میکنند
کسی چه میداند
میان اینهمه دود
حتی تهران
شاید سیمرغی باشد
زمینخورده
و خسته