کودکی من در جمهوری شهیدان گذشته است
در جمهوری شجاعان
جمهوری کشاورزان عاشق
براتعلی حبیبی را خدا بیامرزد که با هم از خرمن بر می گشتیم
مرد میانسال و محجوبی که وقت خرمنکوبی می آمد و به ما کمک می کرد
و یک سال نیامد
عذر موجه داشت که شهید شده بود
حسن رمضانی را خدا بیامرزد
که کتابخانه برای ما درست کرد برای خدا
اما ما کتابخانه را به نام او کردیم
سیدحسن حسینی را خدا بیامرزد که من در گور دیدمش
پیچیده در پلاستیک و با لباس بسیجی غرق در خون
این روزها خیلی دلم تنگ است برای جمهوری شهیدان
برای امت امام
"( دلم گرفته بود همین طوری نوشتم)