ستون روزانه خط تهران مشهد روزنامه شهرآرا

یک ذره فکر

دوشنبه 07 اردیبهشت 1394

فکر را در کتاب‌های منطق حرکت از مبادی معلوم به به سمت مقاصد مجهول تعریف کرده‌اند. یعنی اول ما با چیزی مواجه می‌شویم که آن را نمی‌دانیم و دانستن آن مطلوب ما می‌شود حالا برای رسیدن به این مطلوب معلومات و دانسته‌هایمان را مرتب می‌کنیم تا ما را به مطلوبمان برسانند. مسئله ظاهرا ساده است؛ ولی این‌همه گیجی ما در عالم برای چیست؟ چند مشکل اساسی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها توهم علم است، ما نسبت به بسیاری از امور اصولا سوالی نداریم و دلیلمان هم این است که گمان می‌کنیم آن امور را می‌دانیم. طبیعی است که آدم دنبال یادگرفتن چیزی که می داند، نخواهد 

رفت.

ما برای رفتن به سر کار یک مسیر را بلدیم و خیلی هم خوب بلدیم بنابراین هیچ وقت به فکر یاد گرفتن مسیر نمی‌افتیم؛ اما آدمی که بلد نباشد مسیرهای مختلف را بررسی می‌کند و سعی می‌کند تا به بهترین مسیر برسد. یکی از   نیازهای مهم ما شک در معلومات است ما باید هرازگاهی بنشینیم و درباره برخی امور که آن‌ها را ساده و روشن می‌پنداریم، فکر کنیم و آن‌ها را بازبینی کنیم. تزیین و چینش خانه از مثال‌های خوبی است که نشان می‌دهد بازاندیشی در وضع موجود می‌تواند چه گزینه‌هایی پیش روی ما قرار دهد. خانم‌ها هرازگاهی حالا با ذوق و سلیقه خودشان یا با پیشنهاد عمه و خاله‌ای چینش وسایل خانه را تغییر می‌دهند و اغلب مردها در مقابل این تغییرات مقاومت می‌کنند؛ اما در پایان می‌بینند که نتیجه بد هم نشد یا به عبارت بهتر خوب هم شد! گاهی این تغییرات نتیجه ملال است، گاهی نتیجه برخورد با یک آدم تازه و نگاه تازه‌ای که آن آدم دارد و گاهی هم نتیجه نیاز است.   چند ماه است که پسرکمان راه افتاده است و طبیعتا شروع به کنجکاوی و پژوهش‌های علمی متنوع کرده است. بخشی از تحقیقات «محمدمحسن» در حوزه وسایل الکتریکی است و بخشی از توجه ایشان به هر جایی از خانه که امکان بالارفتن داشته باشد، متمرکز است. طبیعی است که برای ایمن‌سازی محیط  باید فکری می‌کردیم و نتیجه این شد که دیدیم با چند تغییر ساده در چینش وسایل، جلوی بسیاری از خطرها را می‌توان گرفت. جامعه ما به‌شدت به خلاقیت نیاز دارد و یکی از خلاقیت‌های مهم حرکت به سمت سوالات و نیازهای آینده است. شک در دانسته‌ها و شک در اینکه وضعیت فعلی بهترین وضعیت هست یا نه؟ می‌تواند ما را به نتایج مبارکی برساند. برخورد با خاله و عمه‌های تمدنی با نگاه پذیرنده نیز بسیار مهم است. بر فرض همین همسایه‌های ما یعنی هند و پاکستان و افغانستان و ترکیه باوجود همه مشکلاتشان چیزهایی برای آموختن دارند، مهم این است که ما خودمان را مرکز عالم ندانیم و به یافته‌ها و بافته‌هایمان اکتفا کنیم. اینکه هند چرا با این همه مشکلات فرهنگی و اقتصادی توانسته است در مسیر اقتدار خیلی جدی پیش برود باید برای ما سوال باشد و باید با دقت سعی کنیم تجربه‌های آن‌ها را یاد بگیریم یا همین مسئله درباره چین نیز که همسایه دو خانه آن طرف‌تر ماست، صادق است. الان حسی در طبقاتی از جامعه ایجاد شده است که ما باید توان هسته‌ای خود را بی‌خیال شویم تا به توان پوسته‌ای! برسیم و بتوانیم زندگی کنیم؛ خلاصه چرخ آبمیوه‌گیری‌ها و لباس‌شویی‌ها و پژوهای وارداتی مهم‌تر از چرخ سانترفیوژهاست، کسانی که این حس را دارند یک لحظه هم فکر نمی‌کنند که شاید اشتباه کنند. به خودشان هم نمی‌گویند پدر من! چرا این همه کشور جمع شده‌اند تا جلوی ما را بگیرند؟ در مستند از «هیروشیما تا لوزان» جریان ممنوعیت ساخت راه‌آهن در ایران در یک دوره زمانی طولانی با فشار خارجی‌ها روایت شد که بسیار جالب بود، سوال‌داشتن و حرکت به سمت سوال و شک در معلومات، مهم‌ترین مقدمه‌ای است که آدمی را به جایی می‌رساند که فکرش را درست بتواند استفاده کند. در دنیای امروز سواد رسانه‌ای لازم است، یعنی ما باید به منابعمان هم شک کنیم و منابعمان را انتخاب کنیم. منابع موازی را بشناسیم. یک مثال ساده: چرا انگلیس که در هند فارسی را به‌زور برانداخته است شبکه ماهواره‌ای فارسی زبان راه می‌اندازد. خوب است آدم یک ذره فکر کند!

نظر جدید

 

نام

ایمیل

 
تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: