شعری از میثم خالدیان تقدیم به علی محمد مودب
که عشق را در این شهرِ
دوشنبه 21 اسفند 1391
بلند بود پالتویِ مرد، بلند بود شب
آیا چند سکّه ی سیاه داده ای
بالایِ پالتویی که دستهایت را نمی فروشی
به تاریکی؟
بالاپوشات را به چوب لباسی آویختی
باران ایستاد
عینک ات را در آوردی و شب سیاه تر شد
شبِ سیاه تر
طوفانِ رهگذر از شهر هم مؤدب تر شد
اصلن مداهنه اینجا به کار هم نمی آید
مردی که عشق را در این شهرِ لعنتی
در دستمال های یکبار مصرف
تف نکرده است -
زمستان را با پالتو و عینک اش به خانه خواهد آورد
باد را پشت در خواهد گذاشت
تهران را پشت سر
شعر از میثم خالدیان
منبع:وبلاگ اشعار کامل شاعران