کتاب خاطرات مستر همفر را مدتها بود می شناختم و نیازی به خواندنش احساس نمی کردم.
اما اخیرا به اصرار دوست عزیزی موفق به خواندن این کتاب شدم، به احتمال قریب به یقین، کتاب جعلی است و ساخته ی رفقای خودمان(از مارادونا تا من)
روایت بسیار ناپخته و برش ها و حوادث عجیب و اینهمه اعتراف به لاشخوربودن انگلستان از کسی که بنا به فرض عمرش را مجاهدانه در راه توسعه ی قدرت جهانخواری امپراتوری انگلیس خرج کرده، محال است.
در آغز سفر آن جوان نپخته و زبان نیاموخته اصلا ممکن نیست بتواند به چنین ماموریتی برود و این جز تخیلی نوجوانانه نیست، پیش کشیدن بحث ازدواج در بازگشت به انگلیس کاملا از یک روح شرقی یا ایرانی برمی آید، در بحث رفتن به ترکیه هم که حوادث فوق العاده مضحک و کاریکاتوری است و معلوم نیست آدمی که فارسی را هنوز درست یاد نگرفته چطور یک دفعه به این میزان در جامعه ی ترک ها مورد قبول قرار می گیرد؟
ماجرای شکل گیری وهابیت هم بسیار مضحک و عجیب است و اگر یک روزی واقعی بودن کتاب اثبات شود با خواندن همین روایت آدم باید ایمان بیاورد. از این وهابی ها واقعا بعید هم نیست که همینطوری شکل گرفته باشند!
حوصله ای اگر باشد جزء به جزء می شود مشکلات متن را نشان داد و هر که بادقت و با دور شدن از پیشفرض درست بودن کتاب و اعتماد به نام ناشر، آن را بخواند، متوجه مشکلات متن می شود. ولی خب این حجاب ها هم کم چیزی نیستند، ماجرای عجیب چند روز اخیر و انتشار عکس جعلی احمدی نجاد و البرادعی که ظاهرا سفارت ایران در کویت آن را منتشر کرده، یکی از نمونه هایی است که بسیار عجیب است و در وهله ی اول، تقریبا هیچکس متوجه حضور البرادعی در تصویر نشد چون حواس همه به بحث شیرین مادر چاوز بود و حالا البرادعی فقط به عنوان عدم حضور مادر چاوز و نه به عنوان خودش ادراک می شد! اینکه این کتاب را چه کسی ساخته است، چپ ها یا بچه مسلمان های ایران یا مصر، زیاد مهم نیست، برای اثبات جنایت های انگلیس کتاب دروغکی ساختن نیاز نیست، بلکه باید همت کرد و وقایع و واقعیت های روزنامه ی خاطرات ملتهای منطقه را منتشر کرد!