ستون روزانه خط تهران-مشهد
مردن در یک اتاق، در فقدان خلاقیت
شنبه 02 اسفند 1393
فرض کنید صاحبخانه ای هستید که دهها اتاق دارد، اما همیشه فقط در یک اتاق زندگی می کنید، جالباین است که در بقیه اتاق ها هم قفل نیست، اما شما هیچ وقت به آن اتاق ها نمی روید،در اتاق های مختلف اشیا و آدم های مختلفی زندگی می کنند و گلدان ها و حیوانات وهزار و یک رقم موجودات در اتاق ها هست اما شما همیشه در همان یک اتاق نشسته اید وهیچ جا نمی روید، این که عمرتان به پایان برسد، وضعیت ترسناکی و دردناکی است، امااین تمثیل ساده قصه امروز بخش های مهمی از فعالان و جریانهای هنر ماست،
در جلسه نقد شعرهفتگی مان، جوانی پر شر و شور شعری خواند که حرفهای پیرانه می زد و غم و ناله و آهو و تاسف در آن موج می زد و اغلب هر چه شعر می خوانند و می خوانیم همین است و همیناست و جز این نیست، گفتم صبر کن تا پیش از نقد حرفی بزنم و همین مثال خانه را گفتم، شعر غم و ناله و این حرفها یکی از اتاق های روح ماست و ما در قلعه روح مان هزارو یک اتاق دیگر هم داریم. به بچه ها گفتم خود شما در برگشت از همین جلسه می رویدیک جایی می نشینید و سه ساعت بگو بخند و شادی و طراوت دارید، توی راه هزار و یکچیز خوب و بد می بینید، عصبانی می شود و شاد می شوید، متحیر می شوید و مبهوت میمانید، نماز می خوانید و به مسجد می روید و به تظاهرات و سر کار و هزار و یک حالتو اطوار دارید، اما چرا فقط در یک سری حال و هواهای خاص شعر می گویید و نمی توانیددر همه اتاق های روحتان گردش کنید، دلیل این بلا مدهای روزگار و غلبه فرمهای هنریو خط های موضوعی و تم ها در روان و پسند رایج روزگار است، وگرنه شاعران قبل از صدسال پیش همه توحیدیه حتما داشته اند و مدحو ثنای اولیا الله حتما داشته اند، اما امروز ما اینهمه آدم نماز خوان با نمازجمعه های میلیونی روزگار ما تم و خط موضوعی نیایش در شعر ما اصلا حضور ندارد و اگرهست چند نفر بیشتر در این حوزه کار نکرده اند، (ما اشتباهی نکردیم/تنها دنبال ردپای پدرانمان راه افتادیم/ که پیشتر از ما همین جاها گم شده بودند) مسئله این استکه بعد از سیطره روشنفکری مسلح رضاخانی تا امروز بسیاری از فرم ها و سرمشق های مابومی نیست و تقلیدی است و برای همین هم در بسیاری از حوزه های زندگی ایرانی، هنوزاصلا حرف نزده ایم. اینکه نوعی شعر خاص هندی واره در زمانه ما رایج می شود و یکیدو نفر مقبولیت و بازارگرمی پیدا می کنند باعث می شود کلی آدم های در جزییات ماندهبنشینند و حرفهای مهم مهم و کلی بزنند و مدام هم ادای همدیگر را در بیاورند و همینباعث می شود بسیاری از گوشه های زندگی ما مغفول بماند و گفته نشود. و ما شاهدکپک اندر کپک شعرهایی باشیم که ریشه ای درزمین زنده زندگی ندارند. سینما هم همین است و موسیقی هم ، یاس و افسردگی و پوچگرایی و آسیب شناسی مد رایج می شود و دیگر هیچ بنده خدایی جرات نمی کند پا زا اینمسیرهای غلط بیرون بگذارد با این که هر از گاهی که در این سینمای سیاه و کلیشه اییک مدرسه موشها یا اخراجی ها ساخته می شود اینهمه غوغا می کند باز هم ما با اینجمعیت کودک و نوجوان سینمای کودک و نوجوانمان پر رونق نیست و فیلم حماسی و قهرماننداریم و فیلم برای دشمن شناسی نداریم و فیلم عاشقانه خوب نداریم و هر چه داریمتقلید در تقلید از روی یک فیلمی است که مثلا حرف اصلی اش این است که اگر یک نفرمعتاد یا بدکاره می شود تقصیر جامعه است.
روایاتی بسیاری مومنانرا توصیه به داشتن اوقات متعدد در زندگی برای کار و زن و بچه و عبادت و ... میکنند، در زندگی عادی آدمهای معمولی هم همین بلا هست، متمرکز شدن روی هر کدام ازجنبه های زندگی از کار و ورزش و زن و بچه و سفر و تفریح و هر چیزی یک نوع بلاست،مثلا علی رغم این که بزرگان گفته اند که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق، صرف زندگی درراه فقط رفیق و رفیق بازی یک بلاست و در هر چیزی قاعده همین است ماندن در یک اتاقمردن در یک اتاق را در پی خواهد داشت و ما را از لذات و بهره های متعدد حیات محروممی کند
،