نگاه علی داودی به تازه ترین اثر علی محمد مودب

شاعری در حال فرار(نگاهی به کهکشان چهره ها)

مودب شاعری است که با عاشقانه شروع کرد و در مسیر عاشقی خود از اجتماع (شعر جنگ و آیینی و مقاومت و سیاسی) گذشت و حالا با نگاهی هستی شناسانه و خردمندانه، با لحنی آرام تر از همیشه به تصویر و توصیف عالم خود پرداخته است، با شعرهایی کوتاه و خلاصه که حاصل نگاهی ظریف و گاه مکث شاعر است بر دنیای پیرامون و گاه درشتناک ترین حرف ها را با طنز و طیبتی ظریفانه و مهربانانه باز می گوید

دوشنبه 21 اسفند 1391



عاقبت رسید

عاقبت رسید و من رها شدم

خویش را به خیش‌های مرگ واگذاشتم

زیر و رو که شد تمام هستی‌ام

خویش را دوباره کاشتم

از کجا به ناکجا برآمدم

خوشه‌ خوشه با ستاره‌ها برآمدم

کهکشان چهره‌ها شدم

من چقدر چهره داشتم!

مجموعه شعری تازه از علی محمد مودب منتشر شد. این خبر کوتاه برای من که رویدادهای بازار شعر کمتر می تواند نظرم را به خود جلب کند، جالب توجه بود. علی محمد مودب با بیش از یک دهه شاعری، کتاب‌های «عاشقانه‌های پسر نوح»، «همین قدر می فهمیدم از جنگ»، «مرده‌های حرفه ای»، «الف های غلط»، «عطر هیچ گلی نیست»، «دروغ‌های...»، «روضه در تکیه پروتستان‌ها» و امروز «کهکشان چهره‌ها» را در کارنامه ادبی خویش دارد. کتاب اخیر اما از آنجا که پرداختی کاملا تازه به دنیای شاعر دارد، نقطه عطفی در سیر شاعری وی قلمداد می‌شود.

مودب شاعری است که با عاشقانه شروع کرد و در مسیر عاشقی خود از اجتماع (شعر جنگ و آیینی و مقاومت و سیاسی) گذشت و حالا با نگاهی هستی شناسانه و خردمندانه، با لحنی آرام تر از همیشه به تصویر و توصیف عالم خود پرداخته است، با شعرهایی کوتاه و خلاصه که حاصل نگاهی ظریف و گاه مکث شاعر است بر دنیای پیرامون و گاه درشتناک ترین حرف ها را با طنز و طیبتی ظریفانه و مهربانانه باز می گوید:

دل به ابرهای هرزه خوش مکن

روی با ستارگان ترش مکن!

هیچ، هیچ، هیچ

هیچ غیر حرف آسمان درست نیست

آسمان هر آن‌چه دود را ز یاد می‌برد

پیش‌بینی هوای این و آن درست نیست!

موضع خروسکان بادسنج را

باد می برد!

شعرهای پیچیده و علی‌الظاهر ساده یا به تعبیری دیگر ساده نما که از انقلاب اقیانوس ها  و انفجار کوه ها گذر کرده و صیقل خورده مهارت و توانمندی شاعرند:

از یاد برده ام

از یاد برده ای

از یاد برده است

از یاد برده ایم

       که از یاد رفته ایم!

 

نکته دیگر این که قالب شعرهای این مجموعه نیمایی است که این نیز به نوبه خود جای تامل دارد. اگرچه عموم شاخه های شعر نو با نام نیما شناخته می‌شود اما خود شعر نیمایی و اصل پیشنهاد نیما امروز متاسفانه کم اقبال است، فعالیت شعرای بعد از نیما در شاخه‌های جدا، این تلقی را در ذهن عوام و خواص شهر شعر ایجاد کرد که ظرفیت شعر نیمایی تکمیل شده است و شاید به گمان اینکه با پیدایش تجربه‌های جدید، لزوما باید کار اولیه را کنار گذاشت؛ حال آنکه شعر نیمایی ظرفیت‌های فراوانی دارد که استفاده نشده است. هر چند در نسل اول شاعران انقلاب، اقبالی بدین قالب دیده می‌شد، اما اکنون ما شاعر نیمایی نداریم که البته منظور ، شاعر تأثیرگذار است و مجموعه‌ای همانند «کهکشان چهره‌ها» از این حیث نیز پرکننده یک خلا در شعر معاصر است.

همانگونه که اشاره شد، این کتاب به لحاظ موضوعات، تصویر دنیای شخصی شاعر است و تعامل ذهن شاعرانه اش با مسئله‌ای به نام زندگی. هر چند نشانه‌های این نوع شعر را در همان اولین مجموعه وی نیز شاهدیم اما اینجا وضع به گونه ای دیگرست شاعر در یک معادله عاطفی با جهان و اشیا سخن می‌گوید:

قطعه‌های جورچین حسرتی نجیب را

روی هم سوار می‌کند

جوش‌کار

نرده‌های راه‌پله را

کار می‌کند

ورود عناصر آشنای زندگی که از فرط آشنایی معمولا دیده نمی شوند، را شاید بتوان مهمترین ویژگی همیشگی شعر مودب به حساب آورد. اینکه هیچگاه شعرش از زندگی و حضور انسانها خالی نیست. محوریت وجود و ارزش حضور انسان، مشارکت خواننده را در شعر بر می‌انگیزد:

می‌خواستم

می‌خواستم که از تو بپرسم

معنای نیمه‌راه را

می‌خواستم که از تو بپرسم

همراه تو خاموش شد!

با نگاهی غیرمنصفانه و بی‌رحم، برخی گفته اند که شعر انقلاب با پرداختن به موضوعات مهم و والا و مسائل آرمانی معمولا به انسان اجتماعی و تجربه‌های عینی کمتر پرداخته است، اما مودب به طور انفجاری و غیرمنتظره انسان معاصر و محیط ملموس را در شعر وارد می‌کند، نمونه‌های این برخورد هم در همان شعرهای آغازین مجموعه عاشقانه های پسر نوح مثل شعر معروف"تو شبیه خودت هستی محمدعلی" و یا "محمدحسین می‌گفت دریا را بردار" قابل مشاهده است، این نکته توامان نقطه قوت مودب و شعر انقلاب است که انسانهای آشنا در آن حضور دارند و حالا در مجموعه «کهکشان چهره‌ها» این ویژگی اساس سرودن و بهانه بودن است؛ حضور قدرتمند مصادیق زنده محیط در شعر و اشاره‌های جابه‌جا به آدمهایی از همین محله غیاثی و تهرانپارس از این دست است.همین تعمد شاعر در نوشتن نام محلات تهران در امضای شعرها -آگاهانه یا ناخودآگاه- تاکیدی بر مدعای من است که او آدمها و محیط زنده پیرامونش را خوب می بیند.

***

پیش از این در جایی درباره مرحوم قیصر -و نیز سید و تا حدودی سلمان!- گفته‌ام که آغازگران ناگزیر از فداکاری‌اند چرا که برآنند تا طرحی نو درافکنند و بهای به انجام رسیدن این طرح نو، از خود گذشتن است.آغازگر همه کار می کند از سرودن شعر کودک تا تحقیق و نوشتن درسنامه دانشگاهی، از سرودن اشعار و مثنوی های فخیم تا تصنیف ها و ترانه های باب روز، از نقد و تحلیل ادبیات و سینما تا شعارهای خیابانی و... برای انجام آن "طرح نو".

گذشت به این معناست که آغازگران کاری را آغاز می کنند و به دیگری می سپارند و خود را محدود و مشهور آن نکنند، بلکه به دنبال رفع و رجوع مشکلی دیگر برآیند. از احیای رباعی تا تجربه سپید مذهبی، از احیای غزل تا نیمایی، از رها کردن شعر و متمرکز شدن بر نقد، گونه‌هایی از این گذشت و فداکاری است. به یاد بیاوریم قیصر را، یا سلمان و سیدحسن و علی معلم  و میرشکاک و علیرضا قزوه و... را.

***

 و حالا "تو مثل خودت هستی علی‌محمد!"، وگرنه می‌توانستی یکی مثل همه باشی و مثل همه شعر بگویی، و در میدان های مین روبی شده گام برداری، در روزگار مینی‌مال، که هر کس قانع به یافته کوچک خود است و کمتر تلاشی برای تعمیق و توسعه هنرمندی‌اش می‌کند و سعی دارد که با تکرار همان کشف، خود را اثبات کند، پس از مظان خطر سردی بازار به خاطر نوجویی و  نوآوری و آشنایی زدایی های پیاپی می‌گریزد. می‌توانستی فقط شعر سپید بگویی و غزل را مردود اعلام کنی یا ترانه بسازی و حکم بطلان شعر نیمایی را بدهی اما تو هم غزل گفتی و هم سپید و انصافا که در بسیاری مواقع در سفتی.

می‌گریزم از نگاه کاشفان که کشف نقش کفش من

        به گردة ذلیل راه‌ها

         شاهکارشان حساب می شود!

     ....

چون دلم به این تپیدن مدام

جاودانه بی‌قرار زنده‌ام

با فرار زنده‌ام!

 چنان که در این شعر گفته است، علی محمد مودب شاعری در حال فرار است، در حال فرار از خود و کسانی که می خواهند او را در همان قیافه ای که دوست دارند نگه دارند.  مودب زمانی به این کار می پردازد که با همان مجموعه آغازینش _عاشقانه‌های پسر نوح_ در حافظه شعر روزگار ما مانده است، اما میل به نوجویی و تجربه های تازه  شاعر را از ماندن در خود و تکرار تجربه موفق پیشینش رها می‌کند.یک شعر دیگر هم بخوانیم:

 

چرا مغازه‌دارها

به چشم‌های من نگاه می‌کنند

مگر نگاه من خریدنی است؟

تو باستان‌شناس پیر!

به پیکر عتیقه‌ات بگو

چه چیز این دل شکسته دیدنی است؟

 

«کهکشان چهره‌ها»؛ 65 شعر تازه نیمایی از علی محمد مودب را شامل می شود و توانسته است نگاهی نو به قالب نیمایی داشته باشد و همچنین امکانات جدیدی در به کارگیری از این قالب به مخاطبان عرضه نموده است.

مودب که پیش از این تجربه های موفق و شاخصی در حوزه شعر سپید و کلاسیک در کارنامه خود دارد در این مجموعه توانسته است به خوبی نشان دهد که قالب نیمایی می تواند به شرط خوب به کار گرفته شدن شاعر، ضمن برخورداری از ظرفیت وزن و قافیه به مفاهیم نو و زندگی روز نیز بپردازد.

این کتاب را انتشارات موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب منتشر کرده است.

تصاویر

شاعری در حال فرار(نگاهی به کهکشان چهره ها)

images

نظر جدید

 

نام

ایمیل

 
تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: