اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم
این است گوهری که به دریا نمی دهم
گر لحظه ای وصال حبیبم شود نصیب
آن لحظه رابه عمر گوارا نمی دهم
عمری بود که گوشه نشین محبتم
این گوشه را به وسعت صحرا نمی دهم
در سینه ام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینه سینا نمی دهم
سرمایه محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
گر مهروماه را ، به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمی دهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
این نقد رابه نسیه فردا نمی دهم
اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم / این است گوهری که به دریا نمی دهم
اشک بهترین کلمه برای آغاز غزلی مذهبی است که نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها کلید واژه آن است. در فرهنگ تشیع اشک اهمیت ویژه ای دارد به نحوی که یکی از لقبهای حضرت سید الشهداء علیه السلام کشته اشکهاست. نظر به اهمیت خاص دعا در فرهنگ تشیع اشک هم جایگاه ویژه ای یافته است. شاید در هیچ مذهب و آیینی اینهمه دعا و آن هم اینهمه دعای همراه با گریه و اشک نداشته باشیم –که نداریم- و نیز قطعا کشته اشکها در تاریخ بشر فقط حضرت سیدالشهداست و بس!
بکا و گریه تا آنجا اهمیت دارد که حتی تباکی و تظاهر به گریه نیز در روضه حضرات معصومین ثواب دارد.قطعا آرامش و قلندری مثبتی که در مصرع اول این غزل مشهود است، در شهرت و اقبال به آن نقش دارد. علی رغم سادگی مضمون، روانی بیان و غنای عاطفی باعث تبدیل این مطلع به آغازی خوش برای این غزل شده است.تعبیر گوهر و دریا نیز آشنای ذهن مخاطبان است و طبیعتا مستمع روضه انتظار ساختارشکنی و هنجار گریزی ندارد و اتفاقا انتظار دارد شعری از آن گونه بشنود که می شناسد. چون او برای آشنایی با حوادث واقعه عرصه شعر به روضه نیامده است که آمده است تا در مرثیه معصومین گریه کند. این نکته کلیدی راز مهمی است که متاسفانه بسیاری از جوانترهای شعر و حتی شعر هیئتی از آن غافلند. این نکته کلیدی که شعر اینجا هدف نیست و ابزار است پس حتی اگر نوآوری هایی صورت می گیرد، این نوآوری باید با حیای تکنیکی بالا انجام شود وگرنه طبیعی است که مخاطبی که هنوز شعر آغاز نشده به نیت گریه دست بر چشم گرفته است، با رخدادهای خارق العاده تکنیکی توجه اش از روضه به شعر معطوف می شود و به همین دلیل شعر را نخواهد پسندید.
بیان فضیلت اشک و گریه چنان که عرض شد آغازی خوش برای مواجهه مخاطب با این شعر است چرا که آرامشی به مخاطب می دهد و او را به داشته اش یعنی اشک (و سلاحه بکاء)مطمئن می کند پس در این چند سطر غزل شاعر می تواند با بلیتی اشک مخاطبش را به آستان مقدس حضرت امیر علیه السلام و حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها ببرد.
قطعا یکی از دیگر از دلایل موفقیت این شعر استاد سید رضا موید روانی آن است. منظور از روانی انطباق کامل با نحو امروز نیست بلکه همانگونه که عرض شد این شعر از هر نظر با آنچه مخاطب به عنوان شعر می شناسد انطباق دارد و آن آشنایی را به هیچ نحو به هم نمی زند.
گر لحظه ای وصال حبیبم شود نصیب/ آن لحظه رابه عمر گوارا نمی دهم
اشک و گریه می تواند مقدمه وصل شود و وصل بهایی بیشتر از عمر دارد، مضمون زیبا ساده و تاثیرگذار بیت دوم باز هم مخاطب را امیدوار می کند و بدینسان با امید مخاطب در خانه علی را می زند.علی که گوشه نشینی محبتش از هر چه صحرا خوش تر است.
عمری بود که گوشه نشین محبتم/ این گوشه را به وسعت صحرا نمی دهم
آنچه شاعر را از وسوسه گلگشت و سیر صحراهای جهان باز می دارد، کوهی است که جمال علی در آن تجلی بی مثلی از قدرت خداوند را به تماشا گذاشته است و بدیهی است که جلوه خدا در قامت علی قابل مقایسه با هیچ چیزی نیست و چنین است که شاعر ادامه می دهد:
در سینه ام جمال علی نقش بسته است/ این سینه را به سینه سینا نمی دهم
تداوم علی و تداوم امامت که محافظ میراث رسالت است با وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها ممکن شده است و چنین است که محبت به آن حضرت برتر از هرچه و هر چیز دوجهان است. سرمایه محبت زهراست دین من/ من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
تلمیح به داستان پیشنهاد کافران قریش به حضرت رسول برای ترک رسالت و پاسخ حضرت به آنان که اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهید دست از رسالتم بر نخواهم داشت، افق معنایی شعر را تا بدانجا گسترش می دهد که رسالت ما محبت به حضرت زهرا و اولاد اوست
گر مهروماه را ، به دو دستم نهد قضا/ یک ذره از محبت زهرا نمی دهم
و اما بیت آخر تصویر زیبایی می دهد که حسن ختام کم نظیری برای شعر ایجاد می کند. شاعر که کوه و صحرا را به عشق مجلس اهل بیت رها کرده است در این بیت با بیانی رسا بزم ماتم زهرا را بهشت خود می نامد. و به کنایه یادآوری می کند که سعادت اخروی جز با تولا به دامن این خاندان میسر نیست
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست/این نقد رابه نسیه فردا نمی دهم
مولف:علی محمد مودب
به نقل از ویژه نامه استاد سیدرضا موید