به بهانه بزرگداشت عباس باقری/

زندگی می‌کند زابل با خورشید و عباس باقری

شنبه 20 مهر 1392


خبرگزاری فارس
 - گروه ادبیات انقلاب اسلامی؛ سال‌ها پیش -فکر می‌کنم سال هشتاد و هفت بود- کتاب دروغ‌های علی محمد مودب منتشر شده بود. دست بر قضا آن کتاب، خوب توزیع نشده بود! شعری در قالب سپید برای «عباس باقری» شاعر توانا و مهربان زابلی سروده بود که زیبا و خوش‌تراش جلوه می‌نمود. تصویری که «مودب» از زابل و فضای حاکم بر آن‌جا به مخاطب ارائه می‌دهد جالب است؛

«با بادهای صد و سی روزه

بی آب، بی پرنده

زندگی می‌کند زابل با خورشید و عباس باقری

که شب‌ها قصه می‌گوید برای دانشگاه بزرگ

و روزها

به قد و بالای دانشجوها نگاه می‌کند

زندگی می‌کند زابل

با چاه نیمه و تاسوکی

با ماه و مرگ

در صف‌های طویل بنزین سیگار می‌کشد

از دلتنگی‌ ماهیان هیرمند

که مجوز عبور ندارند

و از ترس قاچاقچی‌هایی

که بی اجازه به خوابش می‌آیند

پا توی کفش پاکتان می‌کند

پیراهن‌های هندی می‌پوشد

فیلم هندی می‌بیند

از پنجره هتل

که همه‌ی گل‌هایش مصنوعی بود

خودم دیدم کودکانش را

که رو به عقب راه می‌رفتند

شاید بازی می‌کردند

اما زابل نمی‌کند

رو به عقب راه می‌رود

و امیدوار به جلو نگاه می‌کند

(قبلاً گذشته بودم با حسرت

به خاطر دل عباس باقری خطش زدم)

از زابل دور که می‌شدم

دیدم پیرمرد شنگول است

بزهایش بازی می‌کنند

بچه‌هایش دورش را گرفته‌اند

و حرف می‌زنند

و ایستاده‌اند

و گوش می‌دهند چاه نیمه

و زابل

که دانشگاه بزرگش را

چون هندوانه‌ای زیر بغل گرفته است.»

چند وقت پیش که به دیدار «استاد محمد علی بهمنی» رفته بودیم ایشان از شعری که محمد مودب، راجع به دریا گفته بود ذکر خیری کرد. مودب در شعر «سفرنامه‌ی دریا» نیز با شاعری تمام در قالب سپید سنگ تمام گذاشته است؛

«من بازگشته‌ام

با عروسی بی دریا در سینه‌ام

همراه زنی که همه‌ی منطقه‌ی آزاد تجاری را

آورده ‌است به فرودگاه مهرآباد...»

روایت علی محمد مودب، از شهرهایی که به آن جا سفر کرده است روایت شیرین و تاثیرگذاری است که تحسین‌های استاد بهمنی را به همراه داشت. تصویرهای شگفت و کشف‌های استادانه‌ای که مودب با چشم تیزبین خود شکار می‌کند، از او شاعری خلاق ساخته است. خلاقیت این شاعر سپید‌سرا را می‌توان در تصویر دیدنی‌ای که او از زابل ارائه داده است به تماشا نشست.

مودب علاوه بر موفقیت در «سپید» در «غزل» نیز خوش درخشیده است.

او امروزه علاوه بر سرودن شعر، جماعت خوش‌ذوقی را در موسسه فرهنگی ـ هنری شهرستان ادب دور هم جمع کرده که در حوزه شعر انقلاب اسلامی مشغول فعالیت هستند. حضور ارزشمند مودب در عرصه‌های فرهنگ و شعر برای جوانان امروز نعمتی است. هر چند که باید برای پیشکسوت‌ها بزرگداشت و پاسداشت گرفت اما جوان‌هایی مثل مودب نیز نباید از نظرگاه دستگاه‌های فرهنگی فراموش شوند. چرا که معرفی افرادی مثل او باعث تشویق جوانان و علاقه‌مندان شعر معاصر و خصوصاً شعر انقلاب خواهد شد.

به هر حال قدر تلاش‌ها و کوشش‌های امثال مودب باید دانسته‌ شود و در این میان سهم دستگاه‌ها و متولیان فرهنگی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری و بنیاد حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس از دیگران پربارتر است. با شعر «فقط کوه بود» که از کتاب «دروغ‌ها»ی این شاعر جوان انقلاب گزینش شده است یادداشت را پایان می‌دهم و باز هم به دستگاه‌های فرهنگی یادآور می‌شوم که مودب‌ها را بیشتر ببینید؛

«نه دریا به فکر کنار آمدن‌های ما بود

نه صحرا پذیرای غوغای ما

پسین‌گاه جمعه

همیشه که اندوه بود

فقط کوه بود و فقط کوه بود

که سرشانه گریه‌اش جای ما بود.»

انتهای پیام/

نظر جدید

 

نام

ایمیل

 
تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: