خط تهران-مشهد روزنامه شهرآرا
رویشهای هنر انقلاب را ببینیم
یکشنبه 10 اسفند 1393
چند سال پیش در یکی از دیدارهای رهبری با شعرا، میلاد عرفانپور شاعر برجسته شیرازی، شعری خواند و علیرضا قزوه در معرفی ایشان گفت که شاعری شانزده ساله از شیراز و میلاد تصحیح کرد که نوزده ساله و استاد قزوه متعجب شد که گفتهاند شانزده ساله و رهبر حکیم انقلاب با لبخندی گفتند که بچههای انقلاب سریع رشد میکنند! وقتی برای شهرستان ادب دنبال مدیر شعر میگشتم، به ناگهان یاد میلاد افتادم که در یکی از اتاقهای موسسه مشغول کاری جزئی بود و با خودم گفتم چرا حالا که نعمتی مثل عرفانپور در کنار تو هست قدرش را نمیدانی و به خاطر جوان بودن به او فکر نمیکنی؟ و امروز به لطف خدا دفتر شعر شهرستان ادب از معتبرترین مراکز فعالیتهای شعری ایران است چنانکه بزرگی مثل محمدحسین جعفریان آن را وزارت شعر ایران میخواند. یکی از ماندگارترین گفتگوهای سیاسیون ایرانی برای من خاطرهای است که محمدباقر قالیباف در برنامه صندلی داغ گفت و قالیباف گفت زمانی که درحال خروج از مرکز فرماندهی ناجا بودم، متوجه شدم که دژبان فرماندهی مرکز بسیار جوان است. بلافاصله تماس گرفتم تا دژبان را عوض کنند، اما بعد از اینکه کمی دور شدم یادم آمد که من در همین سن و سالها فرمانده لشکر بودهام و حالا این جوان را برای دژبانی مناسب نمیدانم. خیلی پشیمان شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم که با آن دژبان جوان کاری نداشته باشند. ما هرروز مشغول گفتن از رویشها و استعدادها و خیزشهای نو هستیم و در عالم واقع نیز چنین است، به لطف خدا در حوزههای مختلف مخصوصا در این سالهای پساز فتنه بسیارند جوانهایی که خطر غفلت از حوزه ادبیات و هنر و رسانه و فرهنگ را حس کردهاند و به سرعت دارند یاد میگیرند و مشق میکنند و رشد میکنند و البته این موج عظیم بهخاطر عظمتش نیازمند رصد دقیق و پایش و نظارت و ادبیاتسازی و بحثهای اخلاقی و راهبردی و محتوایی و غیره هم هست و نیازمند محافل و پاتوقها و رسانههایی مهم و مرکزی هستیم تا بتوانند این جریان را ساماندهی کنند و رشد بدهند. اما یکی از آسیبها و خطرات بزرگ، اعتمادنکردن است. انقلاب اسلامی بسیار نیرو دارد، اما تنگنظریها و طمع ها و ندانمکاریها بلایی بر سر این نیروها میآورد که متاسفانه آن سرش ناپیداست. سرخوردگی و پریشانی و انزواطلبی و درگیریهای درون جبههای و غیره همه و همه محصول جدینگرفتن و احترامنگذاشتن به ظرفیتهای موجود است. اینکه جوانهای نودرآمد به واسطه اختلاف سلیقه یا هر چیزی به راحتی مجاهدان حوزههای مختلف ادبیات و هنر و رسانه انقلاب را قبول نداشته باشند و به این قبول نداشتن افتخار کنند، خطر است. اینکه مجلات متصف به حزب ا... و سایتهای متصف به حزب ا... فقط با یک عده محدود از صاحبنظران و هنرمندان حوزههای مختلف ارتباط داشته باشند، خطر بزرگی است. وقتی صدوبیستوچند ماهواره دارند بر علیه اسلام و انقلاب اسلامی محتوا تولید میکنند، اینکه خبرنگارهای سایتهای حزب اللهی یا حزب اللهینما به اختلاف سلیقهها و حاشیهها میپردازند، خطر بزرگی است. ما صدها چهره شاخص داریم که وقتی به آنها پرداخته نمیشود زمینه برای دلخوری و حاشیهسازی آنها و هدررفتن توانهایشان ایجاد میشود. زمانی یکی از همان دغدغهمندان فرهنگ و ادبیات انقلاب که دیروز به آنها اشاره کردم یکی دو هفته مرا رها نمیکرد و هی زنگ پشت زنگ که بیایید و در فلان شهر لرستان درباره ادبیات امروز حرف بزنید و من در خستگیها و شلوغیهای همیشه چارهای جز نه گفتن نداشتم و راستش فکر میکردم که در استانی که مثل دکتر محمدرضا روزبه هست، من چرا باید این همه راه بروم و حرفی بزنم که بهتر و علمیترش را دکتر روزبه میتواند بگوید و وقتی همین را به دوست دغدغهمندمان گفتم با تعجب گفت که دکتر روزبه کیست؟ بههرحال از مقدرات الهی است که کفران نعمت، نعمت را سلب خواهد کرد و امروز ما دچار کفران نعمت هستیم در همین حوزه ادبیات که من در این سالها کار کردهام بزرگان بسیاری داریم که ما فقط برخی از آنها را میشناسیم و بسیاری را انکار کردهایم و نادیده گرفتهایم. سیمرغی مثل طاهره صفارزاده چنان در غربت تهران تنها میماند که من گاهی که خودم فرصت نمیکردم همسرم را به دیدنش میفرستادم و همان وقت فعالان فرهنگی ما برای بسیاری کارها به سراغ جوجهها میرفتند. شاعران و ادیبان و متفکران انقلاب اسلامی بسیارند؛ ولی درهمینحال میبینیم که برخی همزمان هیات مدیره شصتوچند بنیاد و انجمن و کانون و دفتر و کتاب هستند و در مقابل خوبان به بازی گرفته نمیشوند، اگر در دوران پهلوی کسانی به واسطه عضویت خانوادههای متنفذ همه جا را قبضه کرده بودند امروز جالب این است که حالا بچههای خانوادههای بینفوذ هم کمکم دارند همینطور میشوند. وقتی اداره یک دبیرستان هم آدم تماموقت و حواسجمع میخواهد قطعا اداره موسسه فرهنگی و نهاد و فرهنگسرا و کجاوکجا هم همین را میطلبد و بسیارند آدمهایی که اگر به توانهایشان اعتماد کنیم افقهای تازهای را میگشایند و مفصلی برای پیوند بخشهای تازهای از اجتماع با ما میشوند. سالها پیش با رفقا شعرهای یکی از شاعران شاخص شهرستانهای خراسان را بارها میخواندیم و به هم میگفتیم که این آدم قطعا از فلان آدم که همه ترانههای تیتراژ صداوسیما و همه داوریها و همه دبیریها را قبضه کرده است، شاعرتر است و به مرور زمان دیدیم که همین دلخوریها آن بندهخدای شهرستانی را گرفتار عصبیتها و دلخوریهایی کرد که برای زندگی شخصیاش هم حاشیههایی پیش آمد. تعامل با همه ظرفیتها و بازیدادن به چهرهها و اعتمادکردن به آنان در سطوح جدی کار فرهنگی، راه نجات ماست وگرنه مصیبت کفران نعمت دامن ما را خواهد گرفت.
علیمحمد مؤدب