بررسي نگاه آثار هنري به روستايي و شهرستاني
دهاتی ها، مخلفات آثار هنری
شهرستانی و روستایی باید به همان اندازه محترم باشد که شهری و تهرانی. من به ترتیب تجربه زندگی در روستا،شهرستان، شهر و تهران را داشته ام. بسیاری از شما هم احتمالا چنین تجربه ای را داشته اید و حتما تصدیق می کنید که با ارتقاء محل زندگی، حتی بدون هیچگونه ارتقاء در وجود و قابلیت های خودتان، به ناگهان از حرمت اجتماعی بیشتری برخوردار شده اید.(یادم است وقتی از دبیرستانی در مشهد که آن زمان مرکز استان خراسان بزرگ بود به دبیرستانی در شهرستان کوچک تربت جام منتقل شدم، این تجربه را به طور کامل داشته ام.
دوشنبه 21 اسفند 1391
از زمانی که فناوری وارداتی و صنعت مونتاژ (این واژه را می شود به سر هم بندی! ترجمه کرد) وارد این سرزمین شد. شهر و شهری اهمیتی بیهوده و بادآورده یافت. باد صبا جای خود را به پستچی داد، جویبار ها تبدیل به لوله کشی ها و جدول های فاضلاب شدند، باغ تبدیل به پارک (یا به تعبیر فرهنگستان بوستان شد) به یکباره نسبت جمعیت روستاها و شهرها معکوس شد و به طور خلاصه مرکز جهان تغییر کرد و کوهپایه های تهران اسطوره شدند1.
در این یادداشت قصد بحث و بررسی جنبه های سیاسی – اقتصادی و... این ماجرا را ندارم. به هر حال با هر تحلیلی امروز همه پی برده ایم که شهرمحوری بی رویه و به خصوص تهران محوری شرم آور ما، نتیجه ای جز خسارت به بار نیاورده است. فرو پاشی بنیان های اقتصادی و اجتماعی و هزاران مصیبت دیگر که حالا حالاها برای ترمیم و تصحیح آن وقت نیاز است. اما برای تصحیح این جریان از کجا باید شروع کرد؟
نخستین قدم در این مسیر تصحیح رویکردهای فرهنگی است. شهرستانی و روستایی باید به همان اندازه محترم باشد که شهری و تهرانی. من به ترتیب تجربه زندگی در روستا،شهرستان، شهر و تهران را داشته ام. بسیاری از شما هم احتمالا چنین تجربه ای را داشته اید و حتما تصدیق می کنید که با ارتقاء محل زندگی، حتی بدون هیچگونه ارتقاء در وجود و قابلیت های خودتان، به ناگهان از حرمت اجتماعی بیشتری برخوردار شده اید.(یادم است وقتی از دبیرستانی در مشهد که آن زمان مرکز استان خراسان بزرگ بود به دبیرستانی در شهرستان کوچک تربت جام منتقل شدم، این تجربه را به طور کامل داشته ام. به ناگهان آن زمان حتی از مکان اجتماعی(موقعیت یا پوزیشن!) بالاتری از دو هم کلاسی نسبتا میلیونرم(میلیون آن زمان ها عددی بود!) برخوردار شدم!
دلیل این نوع برخوردها چیست؟ به نظر می رسد پس از کیفیت محترمانه زندگی در شهرهای بزرگ – یعنی برخورداری از آسانسور و پارک و سرسره و فواره و سینما و بیمارستان و ترافیک! و... - مهم ترین نقش را آثار هنری و رسانه ها داشته باشند. جوان های قدیم یادشان است که تقریبا در همه فیلم فارسی ها، دهاتی ها و شهرستانی های ساده خوشمزه ای حضور داشتند که نمک فیلم بودند2. این ماجرا تا به امروز همچنان ادامه دارد و همچنان این تیپ (دهاتی، رشتی، ترک، لر و... کم و بیش در آثار سینمایی و تلویزیونی ما حضور دارد). هدف از حضور این تیپ معمولا دو چیز است؛ یکی ایجاد موقعیت های کمیک و شاد حاصل از مواجهه سادگی (بخوانید تقریبا بلاهت) این تیپ ها با شخصیت ها و فضاهای شهری و دیگری ایجاد لحظه هایی رمانتیک و عاطفی ناشی از حضور رویا گونه الگوی انسان پاک و نجیب منقرض شده در لابلای خشونت و ناگزیری زندگی شهری 2.
متاسفانه شهرستانی ها و روستایی ها در آثار هنری ما عمدتا تیپ هستند نه شخصیت و بیشتر حاشیه هستند، هیچ گاه در مرکز و محور آثار قرار نمی گیرند.(در سال های آغازین انقلاب بعضی آثار در روستا ساخته شد و در فیلم های سینمایی یک سری قهرمان های روستایی ظهور کردند که این جریان تحت تاثیر فضای انقلابی ایجاد شده بود و متاسفانه ادامه نیافت3. در سال های اخیر هم که اصولا سینمای ایران قهرمان از هیچ خاستگاهی ندارد.) جالب است که در کنار محو شدن و حذف تصویر روستا و شهرستان، اخیرا در اغلب مجموعههای تلویزیونی رفت و آمد مداوم به خارج صورت می گیرد و فضاها و لوکیشن هایی از اسطوره خارج ! کم کم دارد به جزیی از هویت آثار تلویزیونی تبدیل می شود. روستایی ها معمولا متعلق به روستایی موهوم اند و پوشاک و لهجه ای تلفیقی، من در آوردی و مسخره دارند و بدین گونه است که هیچ کس دوست ندارد با آنها هم ذات پنداری کند. آنها مخلفات آثار هنری هستند!
حتی در آثاری که کاملا به روستایی ها و شهرستانی ها اختصاص دارند نیز روستایی ها موضوع قرار می گیرند و فاعلیت و نشاط و زندگی ندارند. شاید بارز ترین مثال این نوع رویکرد که بسیار به رویکرد خاورشناسان نسبت به سرزمینهای ما نزدیک است؛ نوع مستندهایی باشد که معمولا در برنامه های صبح و ظهر نیز در ساعات پرت و بی بیننده شبکه ها همچون غروب پخش می شود. در این برنامه ها – با عرض معذرت!- حرکت دوربین بسیار به حرکت دوربین در فیلم های حیات وحش شبیه می شود و گوشه و کنار زندگی روستایی ها و عشایر را نشان میدهد. حتی در برنامه دو قدم مانده به صبح از شبکه محترم چهار، تصویر دختران و زنان روستایی و عشایری به عنوان تزیین و حشو با همراهی موسیقی مناسب، لابلای برنامه ها پخش می شد! به طور محال فرض کنید قرار باشد این نوع حرکت دوربین در خانه و محیط زندگی یک شهری اتفاق بیفتد. آن شهری آیا اصلا اجازه خواهد داد و بعد از اجازه فکر کنید چقدر بابت این برنامه مطالبه پول خواهد کرد؟
در یکی از برجسته ترین آثار سینمایی جشنواره فجر امسال، دوربین کارگردان بین المللی و جهانی ما آقای مجید مجیدی – که همه ما هم به ایشان ارادت داریم - از موضعی فرهیخته و متبختر، زندگی انسان روستایی را همچون زندگی – ببخشید!- یک حشره، موضوع تفلسف تصویری خود قرار می دهد5. آرمان شهر مهران مدیری در مجموعه طنز شب های برره نیز روستایی من درآوردی و خیالی بود که با ویژگی های فوق الذکر هم خوانی داشت. در حوزه ترانه های این سال ها هیچ چیز برجسته ای به یادم نمی آید و ترانه معروف دهاتی از کارهای شادمهر عقیلی، با ترانه ای از استاد محمد علی بهمنی نیز رویکردی رمانتیک دارد. شاید بهترین برخورد با روستا و شهرستان در حوزه شعر صورت گرفته باشد. آن هم به این دلیل که تقریبا تمام شاعران برجسته سی ساله اخیر روستایی و شهرستانی بوده اند.
در تمام آثار تلویزیونی که عید امسال از صدا و سیما پخش شد همین رویکرد حاکم بود، همان دهاتی ها و شهرستانی های ساده خوشمزه با لهجه های رشتی و ترکی و.. کم و بیش حضور داشتند. و هیچ قصه ای در شهرستان و یا روستا نمی گذشت. متاسفانه در یک دور باطل بخشی از دلایل این همه پرداختن به شهر، حضور بیشتر سرمایه در شهر است و بسیاری از تنش ها و بحران های سازنده قصه معمولا در اطراف سرمایه شکل میگیرند. با این همه باید بپذیریم که مهم ترین نیاز انسان احترام است و تا همه ایرانیان به یک اندازه احترام نداشته باشند و در آثار برجسته ادبی - هنری- رسانه ای که امروز به هر دلیل مهم ترین آینه های اجتماع اند، خود را دوست داشتنی و محترم نبینند، عدالت و توسعه همه جانبه و متوازن، جز رویایی خام و نوجوانانه نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نگاه کنید به کتاب اسطوره تهران اثر جلال ستاری، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ اول، 1385
2. شاید حضور غیرقابل حذف شبه کمدینی به نام میری که لهجه رشتی داشت در بسیاری از فیلم فارسی ها با ربط و بی ربط به قصه، برجسته ترین مثال از دوره فیلم فارسی ها باشد.
3. فیلم آواز تهران با بازی ابوالفضل پورعرب در نقش جوانی شهرستانی که به تهران آمده است و در مواجهه با جوان خلافکار و کلک تهرانی با بازی بیژن امکانیان، الگوی انسان نجیب منقرض شده را ارائه می دهد و با ازدواج با خواهر او (با بازی افسانه بایگان) عشق را به تهرانیان تقدیم می کند و آنان را از بخشی از تبعات اعمال خلافشان نجات می دهد از این گونه است که البته جوان شهرستانی آن قهرمان و فعال است اما بیشتر عملش انفعالی است.
4. برخی آثار سینمایی این سال ها همچون دو چشم بی سوی محسن مخملباف از این گونه اند. شاید یکی از تاثیرگذار ترین این گونه آثار فیلم "مسافران مهتاب" مهدی فخیم زاده باشد که قهرمانان دوست داشتنی آن نمکی با بازی خود کارگردان و برادر نمکی با بازی حسین گیل از قهرمانان ماندگار آثار سینمایی این دوران است. همچنین آثار گروه تلویزیونی جهاد سازندگی و برخی کارهای گروه شهید آوینی، در حوزه کارهای تلویزیونی سال های آغازین انقلاب از جمله آثاری است که تا آن جا که به یاد دارم خود روستایی در آن حرف می زند
5. گونه ای دیگر از حضور روستاییان در آثار هنری و رسانه ای حضور نمادین است که عمدتا در آثار جریان های روشنفکری و شبه روشنفکری اتفاق می افتد. کهن الگوی این گونه را می توان فیلم گاو داریوش مهرجویی دانست. در این گونه روستا و روستایی بهانه ای است برای حرف های فیلمساز. متاسفانه یا به هر حال! بسیاری از آثار هنوز هم چنین رویکردی دارند.
علیمحمد مؤدب
به نقل از: علوم اجتماعي