ستون روزانه خط تهران مشهد روزنامه شهرآرا
جنگ فرهنگی یا تفنگ بازی
بودجههای فرهنگی در کشور ما کم نیستند؛ اما متاسفانه صرف اولویتها نمیشوند و اتاقهای فکر مناسب وجود ندارد، البته در سالهای اخیر تحرکات خوبی شروع شده است؛ اما نقد بیتعارف مهمترین مقدمه رشد واقعی این حرکتهاست، نمیشود که مهمترین مسائل ما در حوزه علوم انسانی باشد و آن وقت حتی گاهی برجستهترین استادان این رشته، سالها برای انتشار مقالات و کتابهایشان در صف باشند.
ﺳﻪشنبه 08 اردیبهشت 1394
بحث جنگ و تهاجم و شبیخون فرهنگی از مسلمات این سالهاست، بخش مهمی از تهدیدات فرهنگی، تهدیداتی هستند که بهعنوان تهدید و حمله برای ما و فرهنگ ما طراحی شدهاند، ازجمله این دسته از تهدیدات میتوان به دهها شبکه ماهوارهای فارسیزبان اشاره کرد که در نوع خود کمنظیر است، محتوای مسموم در قالب موسیقی و نماهنگ و غیره که اغلب آنها با طراحی مشخص تولید میشوند ، از این جمله هستند، بسیاری از فیلمها هم مناسب مخاطب ایرانی ساخته میشوند و اصلا اگر مخاطب ایرانی-آنهم ایرانی از جنس ایران انقلاب اسلامی نبود- بسیاری از این آثار اصولا تولید نمیشدند؛ اما بخش مهمی از تهاجم فرهنگی هم بهدلیل طبیعت برخوردهای تمدنی است، امکانات تازه جهان نو، زمینه تبادلهای فرهنگی و هنری را ایجاد کرده است؛ بدون اینکه در طراحی، این نوع آثار برای تهاجم به ما طراحی شده باشند؛ اما طبیعتا چون با فرهنگ و اخلاق ما نمیسازند اثرات تخریبی دارند، حتی محصولات صنعتی و غیره هم چنین حالتی دارند، برخی محصولات صنعتی در زمینه فکری و فرهنگی خاصی ساخته شدهاند که با فرهنگ و تربیت ما نمیسازند یا ممکن است مناسب فرهنگ ما هم بشود از آنها استفاده کرد؛ ولی بهدلیل بیتوجهی و انتخابگری ناگاهانه و فرهنگسازی نامتناسب به هر حال در محیط ما تاثیرهای فرهنگی دارند، یک مورد ساده که در یادداشتهای قبلی هم به آن اشاره کردم، همین مسئله جریان برق و بهدنبال آن محصولات برقی است که مثلا فقط روشنایی آن باعث شده است شب از زندگی ما حذف شود و ما با طبیعیانگاری فنآوری به دام استفاده از آن افتادهایم غافل از اینکه در گذشته در طی قرنها، شب برای ما تاریک بوده است و تاریکی شب خودش واجد معناهایی است و در زندگی و تربیت و معرفت ما آثاری
دارد.
طبیعتا برای مدیریت اثرهای این دو نوع تهاجم و برخورد فرهنگی مهمترین مسئله وجود پایگاههای توانمند در حوزه فکر و ادبیات و فرهنگ است، پاتوقها و محافل و پایگاههای فکر و فلسفه و ادبیات و هنر ما باید پرکارترین بخشهای اجتماع باشند تا بتوانند در این مواجهه عظیم خواسته و ناخواسته تمدنی، بحرانها و وقایع را مدیریت کنند و برای هر پدیده تازهای فکر تولید کنند و محصولات متناسبی که به مردم برای برخورد با فضاهای جدید توان اندیشیدن و انتخابگری بدهد. طبیعی است که این مواجهه چه بخواهیم و چه نخواهیم یک جنگ جدی است؛ اما متاسفانه در مقام عملیات در حد تفنگبازی هم جدی گرفته نمیشود، اگر برای دفاع از هر کشوری نیروهای مسلح آن تدارک جدی میبینند و هر سال سهم عمدهای از بودجه کشورها در همه جای دنیا به این حوزه اختصاص مییابد، در کشور ما که در معرض جدیترین تهدیدات فرهنگی و فکری و هنری و رسانهای است باید برای تقویت زیرساختهای تولیدی در این حوزهها و حمایت از مولفان و نخبگان، فکر جدی کرد.
بودجههای فرهنگی در کشور ما کم نیستند؛ اما متاسفانه صرف اولویتها نمیشوند و اتاقهای فکر مناسب وجود ندارد، البته در سالهای اخیر تحرکات خوبی شروع شده است؛ اما نقد بیتعارف مهمترین مقدمه رشد واقعی این حرکتهاست، نمیشود که مهمترین مسائل ما در حوزه علوم انسانی باشد و آن وقت حتی گاهی برجستهترین استادان این رشته، سالها برای انتشار مقالات و کتابهایشان در صف باشند. نمیشود که فرهنگ مسئله ما باشد؛ ولی رسانههای ما گروههای فرهنگی قوی نداشته باشند، در بعضی از مهمترین خبرگزاریهای دیجیتال ما متاسفانه خبرنگاران فرهنگی و هنری از حداقل تواناییهای لازم هم برخوردار نیستند و هر روز ما شاهد دهها غلط در گزارش وقایع فرهنگی و هنری هستیم، البته شاید هم ماجرا بهدلیل دریافتهای اندک این بندگان خدا باشد که باعث میشود با شتابزدگی نتوانند به کیفیت مطلوب برسند، نمیشود که مدام در همه جا تکرار کنیم ما در جنگ فرهنگی هستیم؛ اما مولفان نخبه و خلاق ما که توان تولید آثار شاخص دارند، بهجای مطالعه و تمرکز بر کار خلاقهشان، دربهدر ویراستاری و خبرنگاری و مسافرکشی باشند، نباید با خودمان شوخی کنیم، شناخت درست مولفان نخبه و مولد، مهمترین مقدمه هر نوع صفآرایی در برابر تهاجمات فرهنگی است.