باید بازی را به روی زمین بکشانیم
چهارشنبه 29 بهمن 1393
عروسک، اسباب بازی و اسباب بازی و باز اسباب بازی، کودکان مظلوم ما در محاصره هزار و یک جور اسباببازی تنهایند، به هر خانه ای که پا می گذاری، اگر کودکی داشته باشد، اتاقکی ازاسباب بازی ها دارد و کودکی تنها در اتاق. اسباب بازی ها برای تمرین مواجهه باعالم ساخته شده اند و بسیار هم خوب اند، دخترکی که می بیند مادری نوزادی را درآغوش می کشد و او هم به تقلید عروسکی را بغلمی کند.پسری که رانندگی را با ماشین اسباب بازی تقلید می کند یا دخترکی که کار با وسایل آشپزخانه را با اسباب بازی هایش در محیطی ایمن تمرین می کند. اما به سادگیباید گفت تنها ماندن بچه ها با اسباب بازی ها و دور شدنشان از ما و از آدمهای دیگرخوب نیست
به هر حال برای من روستایی که تفنگ اسباب بازی و ماشین اسباب بازی ام را خودم می ساختم یا مدام باسنگ ها و خاک و کلوخ و آب و گل و گنجشک و مرغ و خروس و گربه بازی می کردم، اسباب بازی ها هم اندکی غریب اند و نچسب ، چراکه شاید هر نوع اسباب بازی نمایش و گزارشی از جهان است نه خود جهان و کودک، وقتی فقط مدام با گزارش های عالم مواجه است، فرصتی برای دریافت خود عالم نخواهد داشت و کودکی ناب ترین و بهترین فرصت برای چشیدن و ادراک عالم است اما اسباب بازی هابازسازی و گزارش های هستی اند و انگار در این زمانه که در محاصره آهن و بتون وسیمان، طبیعت مهربان را از خود دور کرده ایم، ناچاری و ابتلای همگانی، غرق کردن کودکان در حوض های اسباب بازی است. ولی به هر حال هیچکس ضرورت و لزوم وجود اسباب بازی هارا انکار نمی کند، اسباب بازی ها به هر حال لامسه و بینایی و شنوایی و دقت و عکس العمل و توانهای دیگر ذهنی و روحی کودکان را افزایش می دهند. اما امروز بلای شگفتتازه ای همه گیر شده است
تبلت ها وموبایل ها و بازی های عجیب و غریب با انواع محتواهای بی معنی و با معنی و جنگی وورزشی و سبک زندگی و چیزهایی که به وهم نمی آید بچه ها را مات و مبهوت کرده اند وروحشان را اشغال، گردنهای کج و چشمهای سرخ کوچک، خیره شده به صفحه های کوچک موبایلها و تبلت ها، بچه ها با هیچ اندر هیچ مواجه اند و یک ساعت و دو ساعت و هزار هاساعت از کودکی بچه ها صرف دنیای مجازی می شود، بازی هایی که هیجان و شگفتی و همهچیز دارند اما واقعیت ندارند و کودکانی که هنوز گوشه و کنار خانه خودشان رانشناخته اند و اشیای خانه شان را هم درست لمس نکرده اند و ندیده اند و نشناختهاند، ساعتها در جهان هایی شگفت غرق اند،حتی اگر این جهان های دروغین را با همه جزییاتش خود ما پدر و مادرهای با وضو و بانماز و اهل قبله طراحی کرده بودیم باز هم چیزی از اهمیت، ماجرا کم نمی کرد چه برسدبه این که این جهان ها را آدمهایی ساخته اند که چه بسا وقت طراحی جزییات شخصیتها وحوادث لبی هم تر کرده باشند و ... اما راه نجات در خود ماست و نه در درگیر شدن بابچه ها و با تبلت و موبایل، اگر ما خودمان باشیم و بچه ها را ببینیم، بچه هاخودشان تبلت ها را به زمین می اندازند و به سراغ ما می آیند. اگر بابا یا عمو یادایی در مهمانی قصه تعریف کند و با بچه هاشوخی کند، هنوز هیچ فن آوری ای نمی تواند با او هماوردی کند به شرط اینکه عاشقانه به بچه ها توجه کند و در حد امکان هم بچه ها را و هم خودش را و جهانش را بشناسد.
از موفق ترین فعالیت های فرهنگی جمهوری اسلامی اردوهای راهیان نور است، هیاتهای رزمندگان اسلام هم از شاخص ترین کارهای موثر این سالهاست و اردوهای جهادی ، همین تجربه ها ثابت کرده است که میان بر برد ما در این بازی خطرناک فرهنگ، کشاندن بازی روی زمین است، دربارهبچه ها هم قصه همین است، با این اوضاع تجهیزات و امکاناتمان، چاره ای هم جز این نداریم، باید از مبل ها سنگر بسازیم و به بچه ها بالش پرت کنیم، باید بچه ها را قلقلک بدهیم، باید دستشان را بگیریم و برویم در خیابان بچرخیم، باید مسجد برویم و هر جا که می شود برویم، ولی این همه باید بانهایت عشق و با کودک شدن دوباره ما باشد. زمانی در شورای عالی اطلاع رسانی درکمیته بازی های رایانه ای مشغول کاری بودم و بسیار در این زمینه فکر کردم و خواندم و فکر کردم و دیدم که کوتاه ترین راه و سالم ترین راه ها همین است، در عین حال که همه تلاش ها برای پیشبرد بازی ایرانی کذاوکذا بسیار مهم اند و باید حمایت شوند و هدایت شوند ولی در وضعیت امروز ما راه چاره در همت خود ماست، در صله رحم و در دید و بازدید، باید کودک شویم و بازی کنیم،باید بچه ها مان را بشناسیم