یادداشتی درباره شعر و شخصیت علی محمد مودب

علی‌محمد مؤدب؛ مبارزه با بی‌عدالتی با پرسه در سادگی روستاها

نگاه به سادگی و صمیمت جاری در روستاها و استفاده از عناصر رایج در زندگی‌های به دور از تجمل و تکفل در اشعار علی محمد مؤدب را می‌توان مبارزه‌ای دانست با بی‌عدالتی‌هایی که گاه در زندگی‌های شهری و مدرن پدیدار شده است و حقوق شهروندی را تبدیل کرده است به درجه‌بندی‌های مادی و سطحی.از طرف دیگر شعرهای مؤدب به مبارزه با توسعه‌طلبی‌های پوشالی و عدم ‌توجه به دردکشیده‌های انقلاب و بی‌تفاوت بودن اهداف آنان است

یکشنبه 20 اسفند 1391

تریبون مستضعفین- محمد غفاری (شاعر و منتقد ادبی)

پس از گذشته سه دهه از انقلاب اسلامی، بی‌گمان مهم‌ترین دستاورد آن، معرفی چهره‌های جدید و جوانان موفق همسو با اهداف انقلاب اسلامی بوده است. نکته‌ای که موفقیت‌ها و پیشرفت‌های امروز کشور در هر زمینه‌ای را باعث شده است و تداوم این موفقیت‌ها را در پی دارد. حضور نسل‌های جدید در بالاترین سطوح فرهنگی هنری اتفاق مبارکی است که در این سال‌ها شاهد هستیم. آن‌ها که کودکی‌شان با انقلاب همراه بوده و در سال‌های دفاع مقدس رشد کردند و با پیشرفت کشور در زمینه‌های متفاوت توانستند جایگاه علمی و هنری خود را ارتقا بخشند، امروزه بار فرهنگ کشور را بر دوش دارند و به نوعی تضمین کننده‌ی حرکت انقلابی جامعه هستند. علی محمد مؤدب نمونه‌ای از نسل جدید هنرمندان است که توانسته در زمینه شعر و ادب متعهد کشور گام‌های بلندی بردارد.

علی‌محمد مؤدب تنها دو سال قبل از انقلاب در یکی از محروم‌ترین شهرهای کشور –تربت جام- متولد شد و در زادگاه خود و مشهد مقدس به تحصیل پرداخت. شاید نقطه‌ی عطف زندگی مؤدب حضور در دانشگاه امام صادق تهران و تحصیل در رشته‌ی الهیات تا مقطع کارشناسی ارشد می‌باشد؛ اتفاقی که دنیای هنری و رسانه‌ای گسترده‌ای پیش روی او قرار داد و باعث تقویت استعداد ذاتی او در زمینه‌ی ادبیات شد. مؤدب در اشعارش با نگاهی انسانی و لطیف پیرامون خود را می‌نگرد و طبیعت و اشیاء در اشعارش حضور پررنگی دارند.

گُل با تمام هستی خود زیباست
زیباست گُل که هدیه او عطر است
من چیستم
در این چمن گُل چه می‌کنم؟
من کیستم
که این‌همه گُل هدیه می‌کنم؟

تغزل و روح عاطفی در اشعار علی محمد مؤدب بسیار است و مضامینی که به زندگی مردم و روابط بین آن‌ها می‌پردازد کلیت اشعار او را تشکیل می‌دهد؛ در واقع شعرهایش گاه زندگی روستایی را منعکس می‌کند و از روستاییان محروم «صومعه‌سرای بالا» و شهدای دیگر روستاهای کشورش می‌گوید:

قنات روی قنوت نماز تو جاری است
زبان شاخه زمان دعا پر است از تو

دهاتیان غزل گم شدند در شب شهر
سر اهالی این روستا پر است از تو…

یا آن‌جا که از تیرگی و سختی‌های زندگی شهری خسته می‌شود، روح خود را در روستاها جستجو می‌کند:


زیر این لحاف سربی بزرگ -شهر-
روح روستایی ام به خواب رفته است
دیدن و شنیدن جهان بس است
خسته ام!
حرف این و آن بس است
کاش می شد این مجال دردناک را مختصر کنم
روز های خوب چشم من
پا به پای جویبارهای کودکی آب رفته است

نگاه به سادگی و صمیمت جاری در روستاها و استفاده از عناصر رایج در زندگی‌های به دور از تجمل و تکفل در اشعار علی محمد مؤدب را می‌توان مبارزه‌ای دانست با بی‌عدالتی‌هایی که گاه در زندگی‌های شهری و مدرن پدیدار شده است و حقوق شهروندی را تبدیل کرده است به درجه‌بندی‌های مادی و سطحی.

می‌بخشید اگر
بهت فرشته‌ای کوچک
فرشته‌ای یخ زده
معراج را دچار مکثی سرد می‌کند
و ابهت مناره‌های ایمانتان را
بهت مؤمنان بی‌خانمان
نشانه رفته است
می‌بخشید اگر
دست لرزان کودکی
خواب سطل‌های زباله‌تان را
در جستجوی پلاستیک‌های کهنه
و شاخه‌های شکسته آنتن
در هم می‌کند
و پیراهن پاره‌ی پیرمردی
تقارن زیبای خیابان‌هایتان را
بر هم می‌زند…

از طرف دیگر شعرهای مؤدب به مبارزه با توسعه‌طلبی‌های پوشالی و عدم ‌توجه به دردکشیده‌های انقلاب و بی‌تفاوت بودن اهداف آنان است، در واقع تجلی گفتمان انقلاب اسلامی در قالب شعر نمود یافته است:

امروز ما در حال توسعه هستیم
قلب‌های کلنگی ما را
بیل‌های مکانیکی شخم زده‌اند
و میان آشپزخانه‌های Open و توالت‌های فرنگی
سرگردان شده‌ایم
امروز برای مقابله با ناوهای تمدن‌بر
به انواع گفتمان‌های وارداتی
و ترجمه‌های مختلف، از لویاتان Hobbes
تا پایان تاریخFokuyama
تا بُن دندان مسلح شده‌ایم
و می‌توانیم ساعت‌ها در قطارهای چینی مترو
درباره انتظار بشر از دین فَک بزنیم…

بخش ویژه‌ای از اشعار علی محمد مؤدب به دفاع مقدس اختصاص دارند. شعر دفاع مقدس برای مؤدب بیان جنگ نیست بلکه دورانی است سراسر از اتفاقات فرهنگی که با زبان شعر در ترویج آن می‌کوشد. مؤدب در شعر دفاع مقدس علاوه بر بیان رشادت‌ها و ایثار سال‌های دفاع، اعتراضی به وضعیت موحود و بی توجهی به ایثارگران را دارد. شعرهای مؤدب برای جانبازان شیمیایی، از بهترین‌ سروده‌ها در این زمینه می‌باشد:

این جا تهران است بیمارستان ساسان!
صدای تو را نمی شنوم
صدای تو را نوارهای قلب
صدای تو را کپسول‌های اکسیژن
خفه کرده اند
فقط هر از گاهی
سرفه
چنگی می‌زند و می‌گریزد
و چون جیب‌بری گریبان قنوتت را می‌آشوبد…

و یا:

سرفه کن، برادر شیمیایی‌ام
سرفه کن، طبقۀ دهم بیمارستان ساسان
سرفه کن
چرا که صدای تو
تنها رسانه‌ی ماست!

به روز بودن شعرهای مؤدب در مسائل گوناگون از دیگر ویژگی‌های مثبت شعر مؤدب است که می‌توان به آن پرداخت. شعر گفتن در مواقع حساسی که معمولا شاعران با ژست روشنفکری به آن می‌نگرند و از آن دوری می‌جویند، کار بزرگی است که مؤدب بارها سراغ آن رفته و در موضوعات مختلفی چون مسائل سیاسی و فتنه‌‌ی ۸۸، مقاومت و انتفاضه، بیداری اسلامی، شهدای هسته‌ای و… شعرهای زیبایی به یادگار گذاشته است.

با صدای اذانی ناگاه
ما به هوش خواهیم آمد
رعد و برقی خواهد شد
و ما از پنجره صدای فلسطین را خواهیم شنید
فلسطین را خواهیم دید
خواهیم آمد
خواهیم آمد
خواهیم آمد
یا مَنْ یُحی العِظامَ و هِیَ رَمیم

و همچنین نمونه‌ای از شعرهای بی‌شمارش درباره‌ی بیداری اسلامی:

پشه‌های باد کرده
خرطوم‌هایشان را در چاه نفت ارضا می‌کنند
خادم‌الحرمین در حرمسرایش گرم وعده‌های lioni است
فرندان فردوسی تا اذان صبح
به تحلیل حمله‌‌های جانانۀ شیاطین سرخ سرگرم‌اند
فرعونی نامبارک
دامن‌های دخترانش را
برای رقص بعدی قیچی می‌زند
آری، این نبرد فرهنگ‌هاست
نبرد ارزش‌ها
فرهنگ Arnold و فرهنگ عمرمختار
فرهنگ بورس‌باز و فرهنگ کشاورز
فرهنگ قصاب و فرهنگ شاعر
فرهنگ بمب اتم و فرهنگ پروانه…

«عاشقانه‌های پسر نوح»، «همین‌قدر می‌فهمیدم از جنگ»، «مرده‌های حرفه‌ای»، «الف‌های غلط»، «عطر هیچ گلی نیست»، «دروغ‌های…»، «روضه در تکیه پروتستان‌ها» و «کهکشان چهره‌ها» مجموعه اشعار علی‌محمد مؤدب هستند که در آن اشعاری با مضامین مختلف و در قالب‌های متفاوتی چون غزل، نیمایی و سپید، چهارپاره، مثنوی و… یافت می‌شود. ناگفته نماند که مؤدب در زمینه‌های متفاوتی مقالاتی قابل توجه دارد که در فضای رسانه‌ و ارتباطات قابل بررسی می‌باشد.

علی محمد مؤدب هم اکنون به عنوان مدیر مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب مشغول به فعالیت می باشد. در پایان شعری متفاوت از ایشان را با هم مرور می‌کنیم:

نشسته‌اند هزاران‌ کتاب‌ در قفسه‌
زبون‌ و ساکت‌ و پراضطراب‌ در قفسه‌

یکی بزرگتر از دیگران، قدیمی‌تر
ملقبند به‌ عالیجناب‌ در قفسه‌

مراقبش‌ دو سه‌ گردن‌ کلفت‌ دور و برش‌
مگر تکان‌ نخورد آب‌ از آب‌ در قفسه‌

سه‌ چار گنده‌ که‌ با چاپ‌های سنگیشان‌
شکسته‌اند دل‌ صد کتاب‌ در قفسه‌

خزانه‌دار عددهای دولتش‌ شده‌اند
کتاب‌های درشت‌ حساب‌ در قفسه‌

کتاب‌های مقدس، کتاب‌های ملول‌
خزیده‌اند به‌ کنج‌ ثواب‌ در قفسه‌

کتاب‌های اصول‌ و فروع‌ بیداری
نشسته‌اند همه‌ گیج‌ خواب‌ در قفسه‌

نشسته‌اند دو زانو کتاب‌های دعا
هزار وعده‌ نامستجاب‌ در قفسه‌

کتاب‌ فلسفه‌ با ژست‌ عاقلانه‌ پوچ‌
نشسته‌ محکم‌ و حاضر جواب‌ در قفسه‌

کتاب‌ شعر دهن‌ بسته‌ است‌ و توی دلش‌
نخوانده‌ مانده‌ غزل‌های ناب‌ در قفسه‌

کتابخانه‌ی تاریک‌ و پرده‌های عبوس‌
هوای مرده‌ بیآفتاب‌ در قفسه‌

کبوتر دل‌ دفترچه‌های خاطره، خون‌
شکسته‌ بال‌ و غریب‌ و خراب‌ در قفسه‌

کپک زده‌ رد دندان‌ به‌ نان‌ خشک‌ خیال‌
کپک دمیده‌ به‌ بطری آب‌ در قفسه‌

***
غروب، سکته‌ و سیگار روشن‌ شاعر…

و رقص‌ شعله‌ و دود کباب‌ در قفسه‌


علی‌محمد مؤدب؛ مبارزه با بی‌عدالتی با پرسه در سادگی روستاها


تصاویر

علی‌محمد مؤدب؛ مبارزه با بی‌عدالتی با پرسه در سادگی روستاها

DSC00536

نظر جدید

 

نام

ایمیل

 
تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: