مودب موفق ترین شاعر اجتماعی این ده پانزده سال اخیر است

اشتراكات فيلم عبدي‌پور و شعر مؤدب

انطباق این فیلم که موفق ترين فیلم جشنواره بود با شعر اين شاعر خیلی جالب است .. مثلا نحوه مواجهه فیلم با سیاست، که در این فیلم اصل نیست و در شعر مودب هم اصل سیاست نیست بلکه اصل، زندگی است.

چهارشنبه 01 خرداد 1392

به نظر شما تفاوت های شاخص جشنواره سي و يكم فيلم فجر با جشنواره هاي قبل چه بود؟
اين جشنواره چند ويژگي مهم داشت. اولا شاید برای اولین بار بود که یکی از بخش های جنبی جشنواره یعنی بخش نگاه نو (مسابقه فیلم‌های اول) خیلی موفق تر و پررورنق تر از بخش اصلی –سودای سیمرغ- برگزار شد و بهترین فیلم های جشنواره را می‌توان در اين بخش پیدا کرد. اين به هر حال نشان می‌دهد که بخشي از ذخایر سینمای ایران دارند رو می آیند و ظهور خوبی هم داشتند و این ما را به آینده سینما امیدوار می‌کند. البته جشنواره این نقطه ضعف را داشت كه نسل قبلی سینما در آن يا حاضر نبودند یا حضور کم رنگی داشتند و برخی هم افول داشتند، ولی به آینده سینما می توان امیدوار بود. به طور خاص می توان این چهره ها را نام برد: احسان عبدی پور با فیلم تنهای تنهای تنها، بهروز شعیبی با فیلم دهلیز، رامتين لوافی با فیلم برلین منهای هفت و هادي مقدم دوست با سربه‌مهر،محسن قرايي با فيلم خسته نباشيد. فیلم خاکستر و برف حسن حسن پور هم شروع خوب و سطح بالايي بود برای کارگردانش. شايد 10 کارگردان خوب جوان در این جشنواره معرفی شدند که حمایت از اینها می تواند برای سینمای ایران خیلی سرنوشت ساز باشد. 
این کارگردان های جوان چند تا ویژگی مشترک داشتند: اولا پر مدعا و گزافه گو نبودند. هرچند بلند پروازی شان هم در دقت‌هاي هنري شان مشهود بود اما مانند برخی از کارگردان ها كه از همان اول راه خيال ميكنند از آسمان افتاده اند و قرار است معجزه كنند نبودند. ادعای ساختن سینمای ايده آل دینی و انقلابی نداشتند ولی فیلم های آبرومندی ارائه دادند.
نکته دیگر ارتقاي سينماي انیمشین است. براي اولين بار دو فيلم بلند انيميشن در جشنواره حضور داشت كه هردو، کارهاي آبرومند و قابل قبولی بودند. یکی از دوستان سینمایی می گفت فارغ از کیفیت اين آثار همین که در ايران توان فني توليد فیلم انیمشین بلند وجود دارد يك امتياز بزرگ محسوب مي‌شود و چيزي است در حد تکنولوژی‌های برتر مثل نانو. به نظرم خیلی بیشتر از اینها می توان به انيميشن  امید بست و بسياري از آرزوهایی که در سینمای معمولي به آن نرسیده ایم می توانيم در سينماي انیمیشن محقق كنيم. انيميشن،يك هنر- صنعت استراتژيك به حساب مي آيد و ظرفيت‌هاي عظيمي براي اصلاح روند سينماي كشور و جذب مخاطب داخلي و بين المللي دارد. انيميشن بسياري از تبعات و محدوديت‌هاي سينماي معمولي را نيز ندارد. به عنوان يك مثال كوچك مي‌شود به اين نكته اشاره كرد كه مولفه اي به نام "بازيگر" و "سوپر استار" كه شخصيت و رفتارش مي‌تواند اثرات اجتماعي و فرهنگي پيش بيني‌نشده‌اي داشته باشد اساسا در سينماي انيميشن وجود ندارد!
همين جا باید به عنوان یک هم‌دانشگاهی خسته نباشید بگویم به آقای همدانی كارگردان فیلم انيميشن 9:20 دقیقه بوشهر که جزء فیلم‌های برگزیده جايزه گفتمان انقلاب اسلامی هم شد و داستان خوبی داشت و فیلم چندان پرخرجی هم نبود. انيميشن دیگر "افسانه سرزمین گوهران" هم فیلم قابل قبولي بود. خیلی حرف‌هایی که در سینمای معمولی زده نمی شد مثلا بحث انرژي هسته ای را به صورت کودکانه و نمادین آورده بود. 
نکته‌ی دیگر این‌که جغرافیای فیلم ها گسترش پیدا کرده بود و فیلمها صرفا تهرانی و اتوبانی و آپارتمانی نبود. از جغرافیای ده استان کشور در فیلمها استفاده شده بود. از خراسان و کرمان و یزد و مازندران و بوشهر و كهكيلویه و بویر احمد و... و اين خودش قدمي به سمت عدالت هنري و رسانه اي به حساب مي آيد. 
غیر از ایران فضاي شش یا هفت کشور خارجی هم در فیلمها دیده می شد. افغانستان، عراق ، آلمان و روسیه و سومالی و... . یعنی جغرافیای سینمای ایران در حال گسترش است و این هم یک نقطه مثبت است. مخصوصا فیلم‌هایی که نگاه ایرانی به مسائل انسانی جهانی دارند و می توانند زمینه خوبی باشند برای جذب مخاطب جهاني و شکل گیری کاملتر گفتمان انقلاب اسلامی. چون به هرحال یک بخش این گفتمان، نگاه به خارج و نگاه به دردهای همه کشورهای تحت سلطه است. ساخت فیلم "فرزند چهارم" در سومالی و  انتخاب اين موضوع و مساله خیلی به جا بود. اما داستان از پس این توقعات که پشت این قضیه است برنیامد. یا مثلا برلین 7- خیلی فیلم‌ مخاطب پسندی از آب در نیامده ‌بود.

  بيشتر اين فيلمهاي مربوط به خارج كه نگاه استراتژيك دارند، محصول سرمايه گذاري هاي سازمانها و نهادهاي سينمايي و فرهنگي متمول تر مثل فارابي و اوج و موسسه شهيد آويني است.  به هر حال نگاه این سازمان ها دارد یک ارتقایی می یابد. شاید حاصل این نقدهایی باشد که در این سال ها شده است. لذا اگر بیشتر و جدی تر و به طور خاص نقد شوند (یعنی فیلمهایی که مربوط به فارابی و حوزه هنری و اوج و شهید آوینی است) حتما سال آینده با احتیاط و درایت بیشتری گام خواهند برداشت. فیلم خسته نباشید فیلمي خوب و دوست داشتنی بود که محصول حوزه هنری بود. اما فيلم حوض نقاشي (محصول ديگر حوزه هنري) با اين كه اداهاي هنري زيادي در آورده بود چندان گرم و گيرا نبود. ضمن اين كه نوع پرداختش به مساله تحريم ها و مشكلات اقتصادي كاملا خلاف آن چيزي است كه از يك نهاد هنري متعلق به گفتمان انقلاب توقع مي‌رود.

به نظر شما چرا آقا در دیدار برگزار کنندگان و برگزیدگان این دوره جشنواره عمار به رابطه‌ ادبیات و سینما تاکید فرمودند. مخصوصا رمان.
سینما قرار است محل جمع همه هنرهای مختلف باشد. البته این‌که تا چه حدی و به چه شكلي جاي بحث دارد. ولی در اصل آن شکی نیست. همه می دانند که سینما باید از ادبیات مایه بگیرد. فیلمنامه به نوعی می تواند یک جلوه ای از رمان نویسی و داستان گویی باشد. و در تصویر و تخیل باید از شعر مایه بگیرد. ضمن اینکه سینمای یک کشور باید از فرهنگ آن مایه بگیرد. تمام ذخایر فرهنگ ما در ادبیات به خصوص شعر ما جمع شده است.
متاسفانه از پتانسیل شعری ما در سینما خبری نیست لذا سینما نمی تواند همه بار فرهنگی کشور را به دوش بکشد. ديگر نقاط قوت فرهنگ ما، مثل معماری و موسیقی سنتی هم بازنمايي سينمايي پيدا نمي‎كنند. نشانه هایی از این ابعاد فرهنگی و هنری که یک زمانی در آنها حرف اول عالم را می زدیم باید در سینما دیده شود. همیشه در شعر ما حرف اول را می زدیم ولی استفاده از این ذخایر در سینما کم دیده می شود. حتی اشاره به شعر کم دیده می شود. چه برسد به اینکه روح شعر فارسي را در فیلم ببینیم که این کار بزرگ‌تری است. من دنبال این بودم که در این دوره اشاراتی که فیلم‌ها به شعر معاصر یا قدیم دارند را احصا کنم. دیدم خیلی انگشت شمارند. ارجاع به داستان و رمان هم همینطور . لذا گفته می شود یکی از مشکلات اصلی همیشه فیلم نامه است. شاید این با رجوع  به رمان معاصر درست شود هرچند در رمان هم واقعا ضعیفیم. ولی در خاطره نگاری، ایران سرمایه خوبی برای فیلمنامه نویسی دارد. خاطراتی از دفاع مقدس و انقلاب و... جمع شده که می تواند خیلی مفید باشد که از این سرمايه هم استفاده نشده. در ارجاع به شعر و فرهنگ عمومی یکی از فیلمهای موفق "رسوایی" بود. با وجود همه نقد ها و افراط و تفریط ها این فیلم نقطه قوتش ارجاع به احادیث و روایات و ادبیات و اشعار و فرهنگ عامه بود. که ناشی از مشورتهای خوب آقای ده نمکی بود. 
  انتخاب شعر مولوي "چشم تو خواب می‌رود یا که تو ناز می‌کنی/ نی به خدا که از دغل چشم فراز می‌کنی"
كه در ابتداي فیلم توسط اكبر عبدي خوانده مي‌شود فوق العاده هوشمندانه بود و در واقع بیت به بیت به تمام ماجرای فیلم اشاره می‌کند. ولی انتخاب شعر پایان فیلم توی ذوق می زد. فیلم سربه‌مهر ارجاعات خوبی داشت، هم به حافظ (من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندارم / تو میروی به سلامت سلام ما برسانی) و هم به سهراب سپهری. ایهام خیلی خوبی هم در اسم فیلم وجود دارد چون مساله فیلم نماز خواندن است. از طرفی این نماز برای بازیگر یک راز است. "سربه مهر" هم صفتی برای "نمازخوان" است هم برای "راز"... اما یکی از موفق ترین فیلم ها که رابطه خاصی با ادبیات برقرار می کند فیلم "تنهای تنهای تنها" است که به طور عجیبی با اینکه ارجاعش به شعر خیلی کم بود ولی ساختار فیلم منطبق می شد -برای من که خواننده حرفه ای شعر هستم- با شعر شعرای اجتماعی امروز. و به طور خاص شعر علی محمد مودب. به نظر من مودب موفق ترین شاعر اجتماعی این ده پانزده سال اخیر است. انطباق این فیلم که موفق ترين فیلم  جشنواره بود با شعر اين شاعر خیلی جالب است .. مثلا نحوه مواجهه فیلم با سیاست، که در این فیلم اصل نیست و در شعر مودب هم اصل سیاست نیست بلکه اصل، زندگی است. برای همین نه شعر مودب و نه فيلم عبدي پور در قالب‌های رسمی سیاسی نمی‌گنجند. نوع استفاده از فضای کودکانه هم در اين فيلم به شعرهاي مودب بسيار نزديك است. يا کارکرد اعضای خانواده: پدر که هم بزرگتر است و به نوعی اقتداری دارد و در عين حال پیر و بیمار است یعنی ضعف هم در او هست. یا غرور روستایی که در شعر مودب هست در این فیلم هم بود. با اینکه شخصیت اصلی و یا شخصیت‌های دیگر که در روستا زندگی می کنند دچار فقر هستند و مستضعف هستند ولی همیشه سرشان بالا است. در فیلم می گوید: این پسر روس آمده منت ما را می کشد ، روزی برسد كه همه كشورها می آیند و منت ما  را می کشند. یعنی غرور در عین استضعاف. یا در عین حال که فضای فیلم ساده است، یک خیال پردازي و بلندپروازی هالیوودی دارد. بشقاب پرنده و آدم فضایی می آید و جلوه های ویژه دارد. اين خيال پردازي متفاوت و بلند پروازي هاي هاليوودي در شعر مودب هم بسيار نمود دارد. از نظر لحن و زبان هم یک متن شاعرانه آخر فیلم در تیتراژ پایانی خوانده می شود که نثرش بسیار شبیه شعرهای آقای مودب است.


  نشريه دانشجويي حيات

تصاویر

اشتراكات فيلم عبدي‌پور و شعر مؤدب

634078710555625000

نظر جدید

 

نام

ایمیل

 
تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: