خط تهران-مشهد روزنامه شهرآرا
هشداری به فعالان فرهنگی؛ جای خالی اویس قرنی
شنبه 09 اسفند 1393
دغدغهمند، علاقهمند و فعال فرهنگی، اوصاف و ادعاهایی است که امروز بسیاری با آن زندگی میکنند و روزگار میگذرانند، عمرشان را این طور میگذرانند و خودشان را با این وصفها راضی میکنند و هم از این روست که جماعتی از خود راضی هستند که نمیتوانند کاری کنند و معادلات را در جبههای که از آن دم میزنند تغییر جدی بدهند، اما بههرحال هستند و یک دفعه میبینی که پروژههای کلان را گرفتهاند و مشغول دغدغههایشان هستند.
چندسال پیش به اتفاق با چند جوان از این سنخ دغدغهمند روبهرو شدم که مدام سوالهای عجیب و غریب و هشلهف میپرسیدند و دغدغه کار فکری و فرهنگی داشتند. راستش حالم خوش بود یا خوش نبود به هر حال از سکر عوالم شاعری در خلسه مستی و راستی بودم و بهشان توپیدم که شما جز دغدغه، دیگر چه کاری بلدید؟ شنیدند و نشنیدند و به شوخی گرفتند که جدی نبودند و گذشتند و رفتند و باز لابد همهجا مشغول حضور دغدغهمندانهاند!
بچههایی که حتی معنی کلمه دغدغه را نمیدانند و به عادت بهکارش میبرند و سالهاست هم که نمیدانند و نمی توانند حتی برای خودشان هم کاری بکنند، چه برسد به اینکه برای جبهه فکر و فرهنگ انقلاب اسلامی منشا اثری یا لااقل خبری باشند.
دغدغهمندها مشتاق دیدارند، دیدار بزرگان هر حوزه از فلان فیلمساز و نویسنده و شاعر تا سید حسن نصرالله و امام خامنهای و بسیاری از اینهمه شوق برای دیدار برای دیدن یار نیست که بهانهای برای خودنمایی است. دغدغهمندها اگر به مدد رانت و شانس به دیداری گذرا نایل بیایند خودشان را نشان میدهند و با یکیدو عکس سعی میکنند به جایی برسند که عمری دغدغهاش را داشتهاند و برخیشان هم رسیدهاند درحالیکه سابقه وبلاگنویسی موثر و حرفهای هم ندارند! ضمن شکر مداوم نعمت حضور گسترده نیرو در این جبهه، ادبیات گفتاری و رفتاری بچههای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نیاز به تلنگرها و نقدهای مداوم دارد، طبیعی است که شوق دیدار بزرگان و اولیا باید که در جان همه باشد و محبت و ولایت جز به این تمام نمیشود، اما نمونهها و معیارهایی همچون اویس قرنی باید در ادبیات امروز حزبالله برجسته شود، تا بچهها بیش از آن که به نمایاندن خود در انواع دیدارها بیندیشند پی کاری گیرند تا بتوانند شرط یاری را بهجا آورند. البته که گاه برعکس هم هست و عدهای هستند که مانع دیدارهایی میشوند تا بتوانند با واسطهگری از نمد مجاهدتهای بچههای مخلص و توانمند حوزههای ادبیات و هنر و رسانه جبهه فرهنگی برای خود کلاهی بدوزند و دشواری ماجرای عاشقی همین جاست. بسیار دیدهایم که کسانی بیصلاحیتی در صدر جاهایی قرار دارند که اگر واکاوی شود در نهایت به نتیجههای خوبی نمیرسیم، چهبسا کسانی که حتی با اخلاص و به دلایلی موقتی در حوزهای وارد میشوند، ولی به مرور میبینند که خارجشدن از آن حوزه برایشان دشوار است و شروع به استدلال و گفتگو با خویش و دیگران میکنند تا این وضعیت را توجیه کنند، اگر در سازمان و نهادی توانی برای معرفی و برجستهسازی بهترینهای این حوزه داریم و میتوانیم زمینه دیدار بزرگان و فعالان و مجاهدان واقعی این حوزه را با مدیران و بزرگان و اولیا فراهم آوریم و این کار را نمیکنیم و مدام خودمان واسطه میشویم باید به خودمان شک کنیم، زمانی به اتفاق متوجه شدم چند جوان دغدغهمند! توانستهاند با ارتباط با مدیری موثر و دیدارهایی، بودجه شگفتی بگیرند و چند سال هم این بودجه را هدر دادهاند و هیچ عایدی نداشتهاند و بالاخره هم این دیدارها از آن نوع دیدارهایی بوده است که حضرت امیر آرزو میکند که ای کاش نمیدیدمتان، بسیارند کسانی که با اعتماد به نفس، ادعاهای بزرگ میکنند و از عهده برنمیآیند و یکی از دلایل مهم این ماجرا این است که میخواهند با بزرگان کار نکنند و سراغ عناصر دست چندم میروند و یا همراهانشان را پساز به دستآوردن فرصتی حذف میکنند و البته هزار و یک رقم هم توجیه دارند؛ ولی اصل قصه چیز دیگری است، بی شک کار با نیروهای اصلی و مجاهدان و سابقون در هر حوزهای دشوارتر است، ولی نباید به فریب شیطان از این بار گریخت و باید ورود و معرفی نیروهای تازه را هم به خود آنها سپرد وگرنه آنچه عاید میشود پشیمانی است چراکه بنابر آیه شریفه قرآن، هدایت الهی نصیب مجاهدان میشود و این ماجرا دقت بسیار میطلبد، لذا مثلا کسی که در موسیقی یا مطبوعات یا مثلا برگزاری اردو مجاهده کرده است نمی تواند در حوزه دیگری راهبری مومنانه و موثر کند. آدم باید با توجه به استعدادش و تجربهاش وظیفهاش را برگزیند و نه با توجه با امکانات و ارتباطات و علاقههایش! مراقبت دایم و خلوت و دیدار هر شب با خویشتن راه رسیدن به داوری درست در اینباره است و چه خوب است که همه روی آیینهخانهمان بنویسیم: «همه در معرض وسوسه شیطان اند متاسفانه حتی شما برادر عزیز!»
علیمحمد مؤدب