ستون روزانه خط تهران مشهد روزنامه شهرآرا

شعر و واکنش صریح

دوشنبه 21 اردیبهشت 1394

همه اهل ادبیات، قصه قصیده معروف فرزدق را در مدح امام سجاد علیه السلام شنیده اند که هشام بن عبدالملک ولیعهد حکومت اموی در انجام طواف حج با دشواری مواجه شد و مجبور شد گوشه ای بنشیند تا حرم خلوت تر شود و بعد طواف کند در همین هنگام امام سجاد علیه السلام به طواف آمدند و مردم برای ایشان راه باز کردند و حضرت به آسانی طواف کردند، هشام که در آتش حسد می سوخت در جواب پرسش یکی از همراهانش درباره امام خود را به ندانستن زد و گفت او را نمی شناسم، در این هنگام  فرزدق شاعر که او نیز از شاعران دربار اموی بود بی آن که از جان خود بیندیشد فی البداهه قصیده ای بسیار زیبا در مدح امام سجاد انشا کرد که از زیباترین آثار ادبی تاریخ اسلام است،  از این نوع شعرها در تاریخ اسلام کم نیستند و بسیار داریم که در جنگها رجزهای فی البداهه گفته شده است و یا بعضی شعرا مامور به پاسخ دادن بعضی حرفها شده اند، شعر باید که در صحنه باشد و اگر در صحنه نباشد شعر نیست، درست است که از لحاظی شعر به صنایع دستی شباهتی دارد چون در آن ریزه کاری ها و ریزبافت های لفظی وجود دارد ولی شعر جز صنایع دستی نیست! شعر صنعتی است در جان هنرمند و اساس آن دیدار و تماشاست، هنرمند اگر سلوک هنری درستی داشته باشد و مراقبه کافی داشته باشد چشم و گوش او وارداتی دارند که آن واردات منجر به این می شود که نوعی دیگرگونه جهان را ادراک کند و چشم او به دیدارهایی ژرف باز شود، و اصطلاحا چیزهایی را ببیند که دیگران نمی بینند و در نتیجه چیزهایی بگوید که دیگران نمی گویند، اخیرا دیدم به تکرار برخی از برادران شاعرم که بیشتر همتشان را در مهندسی لفظ و خوش تراش کردن آن گذاشته اند  به شعر در صحنه ایراد می گیرند و می گویند شعر نباید واکنش سریع باشد و از این دست حرفها را به هر مناسبتی  یا بی مناسبتی تکرار می کنند، البته که من با آن گونه شعری که بسیار اندیشیده و سنجیده است و سعی می کند همه قسم مخاطبی را با خود همراه کند و حرفهایی بزند که چندان موضعی نداشته باشد که کسی را براند دعوا ندارم و آن را هم لازم می دانم و این نوع شعر هم باید باشد و در جای خود بسیار هم لازم است چون کارکردی دارد و جای بحث آن اینجا نیست. ولی هجوم به شعر در صحنه و شعر موضع مند، با تکیه بر دموکراسی ادبی خیانت است، دموکراسی و اقبال مخاطبان محترم است ولی شرط درستی و حقیقت، فزونی شمارگان کتابها نیست. کتاب درخشان "خجالت می کشم از اینکه انسانم "از شاهکارهای  واکنش سریع و صریح شعر است که گریه ها و فریادهای مرتضی امیری اسفندقه در برابر فجایع پس از حمله آمریکا به عراق است، که خواندن این کتاب از اوجب واجبات برای شاعران امروز است. و من پیشتر در یادداشتی با عنوان شعر سرخ، شعر زرد مفصلا به این کتاب پرداخته ام.  کتاب "از آخر مجلس"  اثر تازه میلاد عرفانپور نیز از بهترین کتابهایی است که شعر در صحنه و شعر مبتنی بر تماشا و طبع روان را نمایندگی می کند. در فصلی از این کتاب که موضوع بحث من است میلاد برای موضوعات مختلف و حوادث واقعه شعر گفته است و انصافا کارهای بسیار تاثیرگذار و ماندگاری هم گفته است که رباعی معروفی که رهبر هنرشناس انقلاب اسلامی با آن گریستند نیز جزو همین شعرهایی است که واکنش سریع شاعر به حادثه بمب گذاری در حسینیه  رهپویان وصال شیراز است:

ما سینه زدیم بی صدا باریدند

از هر چه که دم زدیم آن ها دیدند

ما سینه زنان صف اول بودیم

از آخر مجلس شهدا را چیدند

 

نظر جدید

 

نام

ایمیل

 
تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: