به گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛ "علی محمد مودب" امروز خودش را در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی تثبیت کرده است. او به حق یکی از علمداران شعر ادبیات انقلاب اسلامی است. چرا که از او کارهای زیبایی شنیده ایم و خوانده ایم. استاد مشاور پایان نامه ی او «دکتر قیصر امین پور» بوده است که این مصاحبه ی خواندنی را به همراه عکسهای نابی از قیصر تقدیم حضورتان می کنیم.
فارس: از آنجایی که شما یکی از خوبان پارسیگوی دهه اخیر هستید و همچنان در حال رشد، حس میکنم از لحاظ شعری به «دکتر قیصر امینپور» نزدیک هستید. به همین دلیل خدمتتان رسیدیم. اولین دیدار و گره نگاه شما و دکتر قیصر امینپور کجا بود؟
در سوال شما یک لطفی بود که شامل حال ما نمیشود! این که ما نزدیک به قیصر باشیم و هستیم، لطف شماست؛ ولی من شعر را شخصی و غیرانجمنی کار میکردم و توفیق شاگردی ایشان را خیلی نداشتم که دریغی است البته. و البته توفیق داشتم که چند سال اخر عمرشان به طور پراکنده توفیق درک محضرشان را داشتم
فارس: در تربتجام که بودید را میفرمایید؟
بله. ولی حتی در دورهای که تهران درس میخواندم، باز هم اهل محافل نبودم تا این که با آقای سیدرضا محمدی، آشنا شدم. سیدرضا، شاعر برجستهای بود و در کنگرهها و محافل ادبی رفت و آمد میکرد. ایشان واسطه آشنایی ما با خیلی از شاعران امروز شد، که اولین بار قیصر را همراه با ایشان در پلههای نشریه سروش جوان دیدم.
فارس: سروش جوان یا نوجوان؟
سیدرضا «سروش جوان» بود و قیصر «سروش نوجوان». «سروش جوان» هم آن دوره متحول شده بود و تیراژ بالایی داشت.
فارس: چه سالی قیصر را آن جا ملاقات کردید؟
نمیدانم، من حافظه تاریخیام ! خیلی هم خوب نیست.سال هشتاد هشتاد و یک باید باشد
فارس: یعنی شما اولین بار قیصر را آن جا دیدید؟
بله، آن جا اتفاقی بود و سیدرضا همان جا ما را به ایشان معرفی کرد. آسانسور خراب بود و قیصر در پاگرد داشت نفس تازه میکرد. یعنی مریضی و کسالت به او اجازه نمیداد سریع پلهها را بالا بیاید.
* از نظراتی که قیصر در حاشیه کتابم نوشته بود ناراحت شده بودم
فارس: یعنی بعد از تصادفی که قیصر داشت؟
بله، چیزی که خاص یادم مانده است این است که وقتی قرار بود کتاب اولم «عاشقانههای پسر نوح» چاپ شود، کارشناس کتاب «قیصر» بود. خدا رحمتش کند و توفیق ما بود که ایشان کتاب ما را خوانده بود و حاشیهزده بود و نقدهایی نوشته بود و یک مسایلی را غلط گرفته بود. خلاصه به قول معروف به غرور جوانی از نظراتی که در حاشیه کتاب نوشته بود، ناراحت شده بودم. رفته بودم آنجا برای بحث همین کتاب، ایشان آنجا جلسه ای داشتند داخل اتاق،لای در باز بود، و دید که من ناراحت شده ام. فوری بلند شد آمد و صدایم کرد و اتاق جلسات آنجا خالی بود دعوتم کرد و گفت بیا چند دقیقه با هم بنشینیم و شروع کرد به توضیح دادن اشکالات کتاب که در حاشیه نوشته بود و شروع کرد قبل از اینکه من بگویم جواب جوابهای مرا داد. آقای زهیر توکلی هم بودند، من دیدم واقعا قیصر آدم بزرگی است. هوشمندی و فراست قابل تحسین داشت و خلق کریمی.
* قیصر شخصیتی بود که خُلق و دانشش انسان را به سوی خود میکشاند
فارس: یعنی میگویید که قیصر علاوه بر اینکه شاعر خوبی بود، انسان وارستهای هم بود؟
بله، محبوبیتش بالا بود. انسان متواضعی بود. کنار یک شعر من شوخیای کرده بود که من آن را دیدم و ناراحت شدم.طبعا سوءتفاهم در ارتباط نوشتاری و خلاصه ارتباط غیر دیداری پیش می آید، ولی عرض کردم با توضیحاتش و رفتارش به او ارادت پیدا کردم. اخلاق من این طور نبود که وقتی بزرگان را میبینم،سریع دنبالشان راه بیفتم، بعضا پیش آمده بود برجستگانی را دیده بودم و در حالی که بچه ها دنبال آن ها افتاده بودند من دنبال کار خودم بودم، ولی قیصر شخصیتی بود که خلق و دانشش انسان را به سوی خود میکشاند.
فارس: قیصر، استاد مشاور پایاننامه فوق لیسانس شما هم بوده است؟
بله در همان دیدار با ایشان تقاضا کردم که ایشان استاد پایان نامه من بشوند، یک اشتباهی هم کردم که فکر کردم چون ایشان بیماری و کسالت دارند بهتر است استاد مشاور باشند ولی بعد دیدم که عملا ایشان خیلی بیشتر از استاد مشاور درگیر پایان نامه من شد و وقت گذاشت. و این یک دریغی شد برای من که می خواستم زیاد اذیتشان نکنم ولی در عمل ماجرا طور دیگری اتفاق افتاد، خدابیامرزدشان مجبور بودم برای پیگیری کارهای دفاعیه ام در ادارات دانشگاه به خاطر کمبود وقت به جای ایشان امضا کنم و تلفنی به خودشان هم عرض کردم که با اجازه امضای شما را جعل کرده ام!
فارس: خود قیصر هم در مراسم دفاع پایاننامه شما حضور داشت؟
طبعا بله!
فارس: دانشگاه امام صادق (ع) بود مراسم؟
بله.
فارس: از مراسم دفاع پایاننامه خود و حضور قیصر بیشتر برایمان بگویید.
از قبل با ایشان هماهنگ کردم ولی روز دفاع متوجه شدم که استاد آن روز به خاطر کسالت کلاسهای خودش در دانشگاه تهران را نیز تعطیل کرده است. من هم با سایر اساتید رایزنی کردم که جلسه فشرده برگزار شود تا ایشان اذیت نشوند ولی وقتی بهشان گفتم گفتند نه جلسه دفاعیه اعتبار شماست و باید طول بکشد! هر چه بیشتر طول بکشد بهتر است و گفتند که استاد شفیعی کدکنی در جلسه دفاعیه من این اعتقاد را داشتند و سعی کردند بحث شود تا جلسه طولانی شود. هر چه من گفتم شما کسالت دارید نپذیرفتند و خود ایشان هم در جلسه دفاعیه من همین کار را کردند و بحث را کش دادند و تازه بعد آن هم یک جلسه شعر مختصر و مفیدی با شعرخوانی ایشان و چند نفر از بچه ها برگزار شد!
فارس: ورود قیصر در دانشگاه امام صادق(ع) چگونه بود؟
بچهها خیلی استقبال کردند. جالب این بود که جلسه روز خاصی بود که امکان داشت خیلیها نیایند؛ من هم مثل بچه ها از امتحان هراس داشتم و تبلیغ زیادی نکردم! ولی بچه ها خودشان باخبر شده بودند و جلسه شلوغی شده بود که کلی استرس مرا بالا برد! حتی خیلی از بچهها هم از بیرون آمدند. البته نمره ام صد شد، که دو نمره به خاطر تحویل ندادن یک فرمی سر موقع کم شد و نود و هشت گرفتم، خدا حفظشان کند استاد دکتر احمد پاکتچی هم استاد داور بودند و خیلی به پایان نامه لطف داشتند و تعریف کردند، که من فهمیدم استرسم بی دلیل بوده است! یادم هست قیصر آنجا غزل «دستور زبان عشق» را هم خواند.
فارس: عزیزی گفته اند قیصر جمال شعر انقلاب است و سیدحسن جلوه جلالی شعر انقلاب. کدام درست است؟
تعبیر قشنگی است. سید شورشی بود، برخوردهای تند از ایشان روایت شده است و کتاب شعر جنگ و دفاع مقدس هم همین روحیه را بازتاب می دهد
* قیصر و سیدحسن، هر دوی جلال و جمال را با هم داشتند
فارس: شیعه شورشی؟
بله! آقای امینپور هم بیشتر اهل اعتدال بود و تعبیری که فرمودید تعبیر جالبی است. البته مایههای آن یکی رویکرد هم در شعر دوتایشان هست. نمیشود گفت آن که جمال دارد جلال ندارد و هر دوشان هر دو را داشتند. همینها باعث میشد که جاذبه و دافعه به جایی داشتند. خاطرم هست قیصر خیلی مهربان بود و بسیار حیا داشت و به جایش هم جذبه و شخصیت خاص خودش را داشت.
* تا چهلم قیصر بیاختیار مدام به گریه میافتادم
فارس: شما ویژهنامهای را بعد از فوت قیصر منتشر کردید، تقریبا میشود گفت اولین شماره نشریه راه به سردبیری «وحید جلیلی» که دست ساخت حضرتعالی بود؟
من دبیر ان ویژه نامه بودم، البته یک تیم بودیم. بچههایی که واقعا با شور و اشتیاق و با گریه کار میکردند. وقتی پسر عمویم شهید شد؛ یادم هست خیلی سوگوار بودم. قیصر هم رفت همان طور متاثر شدم. شخصیت و محبت این مرد جوری بود که من خودم تا چهلمش همین طوری بیاختیار مدام به گریه میافتادم. این حس در خیلی از بچهها بود. دور هم جمع میشدیم. گریه میکردیم و در همان حالت دنبال این ویژهنامه رفتیم و آن کار در آن فرصت اندک کار جامعی بود که در مورد ایشان انجام شد و هنوز هم کم نظیر است، چون ما با یک ایده کاملی نشستیم زندگی و شعر قیصر را موضوعبندی کردیم و سعی کردیم در مورد هر جنبه شخصیت ایشان یک مطلبی یا مقالهای باشد که از شعر نوجوان ایشان بگیر تا شعر مذهبی تا برخوردهای علمی و عملی و تدریس و فعالیتهای سیاسی.
فارس: فکر کنم مصاحبه قیصر را هم شما برای اولین بار آنجا آورده بودید؟
در آن موقع تقریبا بله! البته کمی پیشتر البته بخشی از آن جایی چاپ شده بود؛ ولی ما مفصلتر آوردیم. یک بسته جامعی درباره قیصر بود در آن زمان، همه جا هم قابل دفاع بود. ما چند برابر مطلب جمع کردیم و با گزینش به آن حجم رسیدیم، مثلا از نکات جالب آن مصاحبه با آقای دکتر دینانی بود.
فارس: که محمدمهدی سیار انجام داده بود؟
بله.
فارس: اخوانیه برای سیدحسن حسینی گفته بود؟
بله، آقای سیار آن مصاحبه را گرفتند. در رابطه با تصنیفهای ایشان آقای مبین اردستانی شاعر و منتقد خوب جوان نوشته، من تا حالا ندیدم که این گونه به تصنیفهای قیصر پرداخته باشند. واقعا تهیه این مطالب در فرصت کوتاهی انجام شد. بچههایی که قیصر را دوست داشتند همت کردند و کار خوبی بود. در آن سوگواری دسته جمعی ما برای قیصر، خاطره همکاری بچهها برای درآوردن نشریه با موضوع قیصر جالب بود. فکر کنم اولین عکس از مزار قیصر را هم ما منتشر کردیم. از آلکثیر خواهش کردم که برود و عکس مزارش را بگیرد سعی کردیم حتیالامکان کار جامعی باشد. بچههای زیادی همکاری کردند. حتی از تابلویی که در ورودی شهر ایشان بود عکسی گرفتیم و منتشر کردیم. به زادگاه شاعر بسیجی قیصر امینپور خوش آمدید. زمان حیات ایشان این تابلو نصب شده بود.
* با تابلوی "به زادگاه شاعر بسیجی قیصر امینپور خوش آمدید" قیصر در یک شهر کوچک دیده شده بود
فارس: البته یک تابلوی رنگ و رورفتهای بود؟
ولی خوب بالاخره بود. یعنی این که ما هستیم. این مهم بود که قیصر در یک شهر کوچک دیده شده بود. خیلی از حرفهایی که خیلیها میزنند و حالا مد هم هست بعد از اینکه هر کسی فوت میکند، میگویند درست شناخته نشده است! این حرفها در یک جو احساسی گفته می شود و متاسفانه جواب هم داده نمی شود.به نظرم سیستم فرهنگی مملکت در حد خوبی به قیصر احترام گذاشت البته ای کاش بهتر از این می بود. از همین تابلوی ساده بگیرید در یک شهر کوچک تا مثلا حضور ایشان در فرهنگستان زبان و دانشگاه تهران یکی از بهترین مراکز علمی کشور و ... حتی در زمان زندگی ایشان بنیاد دفاع مقدس به نام ایشان و با امضای زیبای خودشان به جوانها جایزه داد که من خودم یکی از برندگان این جایزه بودم
* زمانه ی قیصر او را شناخته بود و عقلای راست و چپ و میانه به قیصر احترام می گذاشتند
فارس: زندگی حافظواری داشت قیصر.
البته سوءتفاهمات هست؛ مشکلها هست. آدم بیادبی در مسیر پیدا میشود؛ ولی مجموعا قیصر را قدر میدانستند و زمانه قیصر او را شناخته بود؛ و چون در فرهنگستان بین آن آدمهای بزرگی که آنجا بودند، علیرغم جوانی وارد شد و محترم بود.شعرشان در کتابهای درسی هم آمد، آدمهای بیادب هم همیشه بالاخره هستند؛ بعضی جاها هم شاید ممکن است حساسیتهای خودش را داشته باشد. و یا اشتباهاتی اتفاق افتاده باشد کما اینکه خود ایشان تعبیری نزدیک به این گفته بود که جریان حوزههنری شاید یک بخشیاش هم به خاطر زود رنجی ما بوده است. به هر حال مجموعا قیصر عزیز بود و در زندگی و مرگش عزیز است. روز فوت قیصر همه روزنامهها سوگوار قیصر شعر انقلاب بودند. عقلای راست، چپ، میانه و ... یعنی محبوبیت قیصر خیلی مشخص است. به قیصر احترام گذاشتند.
فارس: با توجه به این که شما مدیریت موسسه شهرستان ادب را به عهده دارید، در این فضا درصدد این نیستید که یک «یادنامه» برای قیصر امینپور دربیاورید؟ که همه نگاههایی که در نشریه راه بود و به خوبی شما از پس آن برآمده بودید در این کتاب یادنامهای که انشاءالله بتوانید دربیاورید باشد؟
این دیگر به سیاستگذاری موسسه وابسته است. در این موسسه ما سعی کردیم به سراغ زندگان برویم. برای بزرگان این چنین کار می شود. برای قیصر الان چندین شناختنامه با سلیقه های مختلف درآمده است.
* زیبایی شناسی قیصر بین قرابت و غرابت در رفت و امد است
فارس: جامع نیست اشکال هم دارند این کتابها. منظورم این است که همه نگاه قیصر در آن متجلی نیست. مثلا یک کتاب آقای محقق درباره قیصر منتشر کرده است که البته آن هم از جهاتی خوب است ولی ... برویم سر شعرهای قیصر. شعرهای قیصر از «در کوچه آفتاب» و «تنفس صبح» چگونه است؟ بیشتر روی هم در «تنفس صبح» که برگزیده «در کوچه آفتاب» و «تنفس صبح» است، نگاه و ایدئولوژی قیصر را چگونه میبینید.
بله حرف من این است که بالاخره کار می شود،شاید بشود گفت ما زیبایی شناسی شعر قیصر را از خود ایشان یاد گرفتیم. ایشان بارها می گفتند که زیباییشناسی ما شرقی ها بیشتر بر قرابت و تناسب و آشنایی مبتنی است و زیباشناسی غرب بیشتر بر غرابت و شگفتی و ناشناختگی و اینها و ... . خودش هم توانسته بود بین این دو حرکت بکند. ایشان نیمایی را جدی گرفته اند و در نیمایی موفق ترین شاعری است که شعر را به موسیقی زبان گفتار نزدیک کرده در در عین این اشنایی و انس موسیقیایی شعر ایشان در محتوا و در تماشاهایش شگفتی دارد و آشنایی زدایی،جای خالی پر روی شانه، و از این قبیل ؛ ایشان غزل هم به طور جدی گفته اند ولی خیلی از غزلهای شاخص ایشان سنتی محض نیستند. یعنی نگاه نو در اینها تاثیر دارد. حتی در غزلهایشان حین حرف زدن، از زبان تا تصاویر، نوآوریهای مبتنی بر سنت در کارشان مشهود است. اعتدال شخصیتی که داشتند، همین اعتدال در کارهای ادبیاش است و خیلی خطر نمیکردند و آهسته و پیوسته جلو میرفتند. به تعبیری که خود من - استغفرا...- وضع کرده ام! قیصر شاعری با حیای تکنیکی بالاست که از این نظر شعر ایشان به شعر حافظ نسب می رساند!
فارس: البته همیشه اینگونه نیست. در بعضی مواقع اعتراض میکند؟
بله ایشان جزء شاعران برجسته شعر اعتراض است. عدالتخواهی را رها نکرد. اول کار تا آخر کار انقلابی بوده است و عدالتخواه. شعر معروف سید حسن حسینی یعنی ( بیا عاشقی را رعایت کنیم/ ز یاران عاشق حکایت کنیم ) را می توان در ادامه تضمین همین شعر در کتاب دستور زبان عشق قیصر خواند،( رعایت کن آن عاشقی را که گفت/ بیا عاشق را رعایت کنیم)
آن عاشقی همان عاشقی است که سید حسن حسینی گفته است، این اشارهای خاص دارد بر عاشقی آنها که خونین سفر کردهاند و سفر بر مدار خطر کردهاند.!
این چنین عاشقی و شور باز هم در دستور زبان عشق هست آن جا که می گوید:
از آن کبوترهای بی پروا که رفتند/ یک مشت پرجا مانده بر بام رسیدن
که یاد کرد جنگ و جبهه و عدالتخواهی است، حالا البته ایشان در این کتاب در لفافه میگوید یعنی مثل کتابهای اولش مثل تنفس صبح نیست که بگوید:
(بیا ای دل از این جا پر بگیریم/ ره کاشانهای دیگر بگیریم.
بیا گمگشته خونین خود را / سراغ از لاله پرپر بگیریم.)
و نظر ایشان درباره هنر هم در غزل( این حنجره ،این باغ صدا را نفروشید )هنوز همان است که در منشور هنر امام متجلی است و شاعرانی مثل قیصر با آن نگاه بیعت کرده اند، سوال ایشان از روشنفکری، درباره بایکوت دفاع مقدس رساترین نمونه در نوع خودش است، و طنین صدای عزیز ایشان در تاریخ ادبیات ایران مانده است که ( ما که این همه برای عشق/ آه و ناله دروغ می کنیم/راستی چرا در رثای بیشمار عاشقان -که بی دریغ- خون خویش را نثار عشق میکنند، از نثار یک دریغ هم دریغ میکنیم؟)
* نمیشود وجود قیصر را از انقلاب جدا کرد
فارس: شعر قیصر را در فضای نقد و اعتراض چگونه میبینید؟ ایشان یک شاعر عدالتخواه است و جزء شاعران برجسته این حوزه است.
وقتی که قیصر از دنیا رفت محمد رمضانی فرخانی پیغام داد که:( نسل اعتراض انقراض یافت/ راستی زوال من چرا چنین؟)
خوب قیصر جزء شاعران انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی یکی از مهمترین ویژگیهایش عدالتخواهی موحدانه است و نمیشود وجود قیصر را از انقلاب جدا کرد، این شاعر با رویکرد خودش همیشه در جستجوی عدالت است.
فارس: ظاهرا یک عده از دوستان شاعر به همراه شما به دیدار قیصر رفته اند؟
بله و فیلمش هم هست. ولی متاسفانه در دسترس ما نیست! در آن دیدار از عشقشان به امام گفتند که مهدی سیار گزارش خوبی از آن دیدار نوشته است. قیصر شاعران را میپذیرفت. و ما به قیصر ارادت داشتیم. البته من خودم به ملاحظه بیماریشان زیاد نمیرفتم و ابا داشتم از اینکه اذیتشان کنم. ولی با وجود این دو سه باری رفتم منزلشان. یک بار یادم است سر شب در شهر میگشتم و خیلی هم به دلیلی دلتنگ بودم ، زنگ زدم به ایشان و کمی تلفنی صحبت کردیم، ایشان متوجه حال من شد و اصرار کردند که بیا منزل ما و من گفتم: استاد شما سرتان شلوغ است و مزاحم زیاد دارید ، ولی من امشب خیلی دلتنگم و دوست دارم به دیدار شما بیایم. خدا بیامرزد که گفت:«این حرفا چیه پا شو بیا». گفتم که نیم ساعت دیگر میرسم. رفتم و تا دیروقت منزلشان بودم از خاطراتش گفت و نقاشی جوانیاش را نشانم داد و دست نوشتههای حسین منزوی را آورد و خواند و ...
* گفت این بنده خدا برداشته هفتاد هشتاد درصد مطلب مرا دزدیده
فارس: دست نوشتههای منزوی چه بود؟
یک نامهای خدابیامرز حسین منزوی برای ایشان نوشته بود،درباره اینکه منزوی آمده بود دانشگاه تهران دیدن قیصر راهش نداده بودند، یک نقاشیای هم قیصر در جوانی از دکتر شریعتی کشیده بود که درباره آن حرف زد. یک مقاله ای از یکی از مدعیان نقد ادبی امروز آورد که جا به جا دور مطالب خط کشیده بود و مطلبی از خودش را آورد که ببین این بنده خدا برداشته هفتاد هشتاد درصد مطلب مرا دزدیده و گفت که زنگ زدم به ایشان و به تعبیر امروزی حالش را گرفتم!، خیلی صحبتهای پراکنده شد. در این فضایی که واقعا دلم گرفته بود من را دلداری میداد. از جوانی خودش و مشکلاتش گفت و آخر شب هم با بدرقه ایشان تا کنار بزرگراه من برگشتم به دانشگاه. با لباس راحتی آمد بیرون و مرا بدرقه کرد و از آنجا یادم مانده که چقدر تکیده و ضعیف شده بودند، تازه آن موقع از بهترین ایام ایشان بعد از بیماری بود.
فارس: چند ساعت با استاد بودید؟
دقیقا یادم نیست. خیلی برای بچهها وقت میگذاشت و گاهی اوقات که زنگ میزدم، و پیغام می گذاشتم هر جوری بود پیدایمان میکرد.
فارس: خودش؟
بله، مثلا من توی خوابگاه بودم به منزل ایشان زنگ زدم و چند دقیقه بعد از خوابگاه خودمان به خوابگاه دکتری دانشگاه رفته بودم. جالب بود به سه چهار تا خوابگاه زنگ زده بود و گفته بودند فلانی رفته فلانجا و همین طور خوابگاه به خوابگاه زنگ زده بود و رسیده بود به خوابگاه دکتری. آن جا یکی از رفقا تلفن را برداشته بود. دوستم اول خیال کرده بود که آقای مهدی عابدی یکی از رفقای شاعرست که دارد با او شوخی میکند. و سربه سرشان گذاشته بود که قیصر گفته بود من امین پور هستم با فلانی کار دارم ، دوستم جا خورده بود و...
اینها ویژگی ایشان بود و این که پیر نبود ولی پیر شده بود. پدر شده بود و با نحلههای فکری مختلف، برخورد خیلی درستی داشت. حالا ماها که دلبستگیمان به ایشان خاص بود. یعنی قیصر آدمی بود که معلم بود و آدمهای متفاوت را میپذیرفت و برایشان وقت میگذاشت و همچنان که برای ما وقت میگذاشت برای جوانهای نوگرایی که گونهای دیگر هم بودند وقت میگذاشت و قیصر خلقش این بود که به انواع سلیقههایی که در اجتماع هستند. خیلی محبت داشت. ولی این که هرکدام از ماها بخواهیم ایشان را مصادره کنیم. این درست نیست، قیصر خودش بود، یک شاعر استاد شیعه انقلابی معترض و با قرائت خودش و ویژگیهای خودش، استاد دانشگاه تهران و ...
ممکن است من هم نقدهایی به ایشان داشته باشم، ولی نمی شود گفت مثل کس دیگری بود ایشان مثل خودش بود. مرد یگانه ای بود، ولی خوب یک تلاشهایی از هر طرف میشود تا یک رنگی به قیصر بزنند و مناسب سلیقه خودشان یک قرائتی از قیصر داشته باشند. این درست نیست که من بگویم که قیصر یکی بود مثل من و دیگری بگوید مثل من بود و ...
فارس: ولی قیصر بیرنگ و ریا بود.
بله اما از هر طرف هر کس سعی می کند که او را مصادره کند، این اتفاق خندهداری است. البته این اتفاق نمیافتد، چون ویژگیهای شخصیتی خودش را دارد ولی بالاخره ما باید خندهدار بودن تلاشهای دو طرف را هم به آن ها گوشزد کنیم!
* قیصر از نامردمیها و از کسانی که نام حزبالله و انقلاب را خرج خودشان میکردند آزرده بود
فارس: در بیانیه ای جریان روشنفکری درباره قیصر گفته بود که قیصر شاعر بیلبوردهای شهرداری است و اتفاقا آقای جلیلی این را در نشریه «راه» هم چاپ کردند، این نگاه را چه طوری میبینید؟
در آن مورد که قیصر با همه تعامل می کرد، من جوانها را عرض کردم، قیصر با بعضی از آدم بزرگها دعوا هم داشت من آن چیزی که عرض کردم در سن خودم را میگویم جوان بودیم و این گونه و با انواع و اقسام جوانهای دانشجو ایشان خیلی مهربان بود. مثلا شاید با طیف ما با بعضی از بزرگترهای منتسب به طیف ما دعوا داشت و با بزرگترهای منتسب به آنها نیز شاید دعوا داشت. ایشان خیلی کم در مورد کسی حرف میزد خیلی کم. یکی دو بار اما من دیدم که یکی از همین کسانی که در ادبیات به واسطه اسلام و انقلاب نان میخورد را ذکر کرد و به او تعریض داشت و واقعا هم تعریضش درست بود. می گفت این آقای... می خواهد همه سنگرهای اسلام را تنهایی حفظ کند. شاید ما با یک نگاه بگوییم مثلا این آقا بچه حزباللهی است اما هر بچه حزباللهی برای خودش کسی است و هر کدامشان جداگانه شخصیتی دارند با تمایزات خودشان، اینها را نمیشود ذیل یک نام برد، این نام گذاری ها بعضا مشکل ایجاد می کند، مثلا می گوییم بچه های فلان مجله و با این مارک همه را می شناسانیم ولی اینها هر کدامشان یک نفر هستند! کسی هست که از این امکانات سوءاستفاده میکند و حذفی و تکفیری با دیگران برخورد میکند. یکی هم هست خلقش این گونه نیست. مثلا ما همه بچه شیعه هستیم ولی خوب بچه شیعه داریم تا بچه شیعه! قیصر از این نامردمیها و بخشی از این کسانی که نام حزبالله و انقلاب را خرج خودشان میکردند آزرده بود. اتفاقا آن مورد خاص یکی از سرشناسان این جماعت تکفیری ادبیات است!
فارس: کسانی که به نام دین سر دین را بریدند!
بله، خب به آدمهایی از یک جریان نقد داشت و با بخشی از همینها دوست بود. مخصوصا به خاطر ویژگی پدری و استادی که داشت با جوانها از هر گونه ای رابطه خوبی داشت.
فارس: کسی که از شاعران پا جا ی جای قیصر گذاشته باشند را نام ببرید. افرادی که با شما دوست هستند؟
راه قیصرها پر رهرو است. یعنی ما الان شاید شاعر مهمی نداشته باشیم که مثل شاملو شعر گفته باشد، ولی کلی شاعر مطرح داریم که بالاخره رنگ و بوی شعر قیصر را دارند حالا شاملو هم آدم بزرگی است از لحاظ سواد و مطالعات ادبی و ... منتها این قدر مشرب شعریاش پیرو ندارد ولی قیصر دارد. بچههای جوان خودمان راه قیصر را ادامه می دهند
فارس: مثلا کدام شاعران؟ چند نفر نام ببرید.
همین بچههایی که الان شعرهایشان مطرح است از آقای سیار بگیر تا بچههایی که در شهرستان ها هستند رنگ و بوی قیصر را دارند حتی رباعی قیصر وار من دیدم که بچهها دارند خیل جدی کار میکنند. آقای محمد حسین نعمتی، نیمایی بعد از قیصر انرژی تازهای گرفته و بچهها دارند بسیار این نوعی شعر میگویند. این خیلی جالب است. چرا آدمهای دیگر این اقبال را پیدا نکردند. اینها برمیگردد به جوهری که در شخصیت یک آدم هست. یعنی مجموعه ویژگیهای شخصیتی یک انسان هست از فکرش، از توانمندی ادبیاش و عواطفش که بالاخره راهشان بیشتر رهرو دارد. آخرین دیدار ما در خانه هنرمندان بود و ایشان تاکید می کرد که هماهنگ کنید و به قول معروف با خانواده بیایید طرف ما! و من طبق معمول می گفتم که زحمت می شود و ایشان تاکید می کردند که نه بیایید، عمرها وفا ندارد و ...
فارس: و در پایان یک خاطره خاص؟
روزهای نمایشگاه کتاب تهران بود،من خسته و تشنه از گردش در نمایشگاه رسیدم به غرفه دفتر شعر جوان و خانه شاعران، قیصر آن جا بود، تازه از بیماری کلیه( به گمانم ناراحتی پس از پیوند) قدری رها شده بود، سلام و عرض ارادت و گفتگویی کردیم درباره نثرهای کهن، قیصر از حافظه، فهرستی از کتابهای کلاسیک ادبیات فارسی به من داد و بعد هم بن های کتاب خودش را ! کتابهایی که قیصر به من هدیه داده است و برایم خریده است، تعداد معتنابهی هستند. واقعا حس برادری داشت و آدم هم می پذیرفت این رفتارها را ، حس محبت و شفقتی که داشت ایشان به ما اجازه میداد که به او نزدیک شویم.خواستم آب بنوشم آبسرد کنی بود و لیوان هایی، روی هر کدام اسمی نوشته شده بود، قیصر لیوان خودش را تعارف کرد، و چند نفر با خنده با هم گفتندکه : لیوان قیصر عمومی است! این در حالی بود که ایشان تازه از بیماری کلیه قدری رها شده بود!
انتهای پیام/