ستون روزانه خط تهران مشهد روزنامه شهرآرا
انسان و آرمان
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
انسان و آرمان
ساختارها وجود ندارند، سازمانها و موسسهها و نهادها وجود ندارند، هیچ چیزی به این عنوان وجود ندارد حتی اگر دهها ساختمان داشته باشیم و سرفصل بودجه و همهچیز... اینها همه اعتباریات هستند، آدمها هستند که وجود دارند و همین وجودشان است که به ساختارها و سازمانها و موسسهها و کشورها و عالم، معنا و وجود و توان میدهد، شاه بهترین ساختارها و موسسههای نظامی و انتظامی را داشت؛ اما وجود نداشتند؛ چراکه فاقد آدمهایی بودند که وجود داشته باشند، ریا و ترس و وسوسه و طمع و دیگر جنود جهل، آدمها را خالی و بیوجود میکند و این طوری است که امپراتوری بزرگ و ساختارمند ایران که عنصر محوریاش اداره و مدیریت است در برابر یک عده سرباز ساختارندیده و آموزشنرفته خلافت نوپای اسلامی شکست میخورد و مضمحل
میشود.
مهمترین چیز در هر کاری باور است و باور البته از شناخت آب میخورد؛ اما معرفت در این بازی معرفتی است که باور را شکل میدهد؛ اما بر باور غلبه نمیکند و از باور بزرگتر نمیشود. در خرمشهر همهچیز نابود شده بود همه ساختارهای خدماترسانی و خبررسانی و هرچه فکر کنید نظام و انتظامشان را از دست داده بودند و ارتش و ژاندارمری بهعنوان مسئول حفظ شهر فروپاشیده بودند؛ اما عدهای آدم مومن و باورمند اراده کردند که مقاومت کنند و مقاومت کردند، بهترین مثال برای اهمیت نیروی انسانی همین خرمشهر است، امروز مهمترین چالش و دشواری ما در حوزه ادبیات و فرهنگ و هنر است و اینجاست که خرمشهرهای ما یکییکی دارند سقوط میکنند؛ اما چه کسانی میتوانند خرمشهر را حفظ کنند. آدمهایی که اهلیت و باور دارند، اهلیت را نمیدانم چطور تعریف کنم و شاید نشود درست تعریف کرد، آدمهایی که برای کار دیگری به این حوزه نیامدهاند، اهلی همین بازیاند و به عشق همین خانه و همین کار آمدهاند و به همین کار دلبستهاند و چشم به چیز دیگری ندارند و باور دارند که میتوانند، آن وقت اینها شناخت اولیهشان را گسترش میدهند و ساختارها را میسازند و ساختارهای باخته را پس میگیرند؛ اما بهزودی دعوا دوباره شروع میشود و ساختار و سازمان و موسسه و نهاد و تشکیلات میخواهد به جای آدم بنشیند، حتی آرمان نمیتواند به جای انسان نقش بازی کند.
تنها انسانی که آرمان، باور او شده است میتواند آرمان را پیگیری کند، آرمان منهای انسان و آرمانگرایی بدون حرمتگذاشتن به انسان، کشک است و هیچ است. هر کسی که آرمان را چماقی بر سر انسان میکند و به انسان بماهو انسان حرمت نمیگذارد، ناخواسته انسان را به تخریب آرمان فرا میخواند.
مبارکترین آرمانها هم منهای انسان هیچ نیستند، در صفین، علی(ع) فرمان به نبرد با کسانی میدهد که قرآنها را بر سر نیزه کردهاند، آرمان منهای انسان هم نوعی قرآن بر سر نیزه است. همواره ممکن است این بازی اتفاق بیفتد، ما در بسیاری حوزهها همه شعارهای انقلاب را حفظ کردهایم و تکرار میکنیم و در تلاشیم برای آنها کار کنیم؛ ولی آدمهای انقلاب و آدمهای آن حوزه را فراموش کردهایم، مستضعفان موتور اصلی انقلاب هستند که با همه مسائلشان وانهاده شدهاند، بیمارستانها و ادارات بیمه و جریمه، پر از مستضعفانی هستند که زور همت آنها آرمانها را پیش برد و حالا بسیاری از آنها حرمتشان زیر سوال رفته است.
ما نمیتوانیم آرمانهای جهانی انقلاب را بدون حرمتگذاری به مستضعفان پیش ببریم، نمیتوانیم هنر و ادبیات انقلاب را بدون حرمتگذاری هنرمندان انقلاب رشد بدهیم، انسان است که آرمان را پیش میبرد و پیگیری میکند. مسئله به ظاهر بسیار بسیار ساده است؛ اما در عمل دشواریهای بسیاری رخ مینماید چنان که حافظ شکسته دلانه گفته است: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها.
علیمحمد مودب