علی محمد مودب در گفتگو با نسیم
استعدادها جدی گرفته نمیشوند
ﺳﻪشنبه 10 اردیبهشت 1392
شهرستان ادب جایی است که پاتوق بچه مذهبی های ادبیات شده است، جایی که شاعران و نویسنده گان جوان می آیند تا دور هم به دنبال چیزهایی باشند که در جاهای دیگر پیدا نمی کنند.
برای همین برای مصاحبه در خصوص شهرستان ادب به سراغ علی محمد مودب رفتیم تا از او در مورد جزئیات این پاتوق انقلابی بپرسیم.
متن ذیل گفت و گوی ما با مودب است که در ذیل آمده است:
سال ها به دنبال جایی بودیم که سرزندگی و نشاط داشته باشد
من سال ها در کار نوشتن بودم و در جلسات و محافل شعرشرکت کردم و این جور جلسات را می شناختم احساس نیاز می کردیم که یک محفل تازه ای شکل بگیرد برای بچه هایی که در حوزه ادبیات معاصر تعلق خاطر بیشتری به اسلام و انقلاب دارند و گرایش اصلی شان هم در حوزه ادبیات است. و این افراد بیشتر دوست دارند برای اسلام و انقلاب و کشورشان فارغ از جناح بازی ها کار کنند.
احساس می کردیم شاید برای نسل ما این خلا بود مثلا محافلی که بود سرزندگی و نشاط نداشت و یا ویژگی هایی داشت که مطلوب ما نبود، برای همین دنبال این بودیم که چنین جایی شکل بگیرد.
در تمام این سال ها که فعال بودیم احساس می کردیم یک ماموریت مهمی باید باشد که مغفول مانده و آن ماموریت زمینه سازی و فضاسازی برای فعالیت برجستگانی است که از دل سیستم های مختلف کشف استعداد آموزش و پرورش ادبی بیرون می آیند و خودشان را ثابت می کنند.
ده ها پایگاه و محفل داریم که داعیه دار کشف استعداد هستند
شما ببینید ما ده ها پایگاه و یا محفل و علم و بیرق داریم که داعیه دار کشف استعداد هستند، جشنواره های ادبی و سوگواره ها، عمده کاری که می کنند این است که یک موضوع خاص را دنبال می کنند و کشف استعداد به معنای عام انجام می دهند.
ولی چیزی که خیلی مورد غفلت است این است که همه در حال کشف و پرورش استعداد هستند، خب حالا فرض کنیم استعدادی کشف شد، این استعداد کشف شده باید در کجا مورد استفاده قرار بگیرد؟
یعنی شما در حوزه های مشابه ببینید مثلا در حوزه علوم و آموزشها از قبل از مدرسه ابتدایی تا دانشگاه داریم استعدادی را پرورش می دهیم برای آنکه مهندس و دکتر شود، و ساختارهایی هم است که دانش خودش را در اختیار جامعه قرار دهد تولید کند و به هر حال بودنش نمود و ارزش پیدا کند.
در حوزه ادبیات و هنر کسی که مرحله داشت را متولی باشد نداریم!
در حوزه ی ادبیات و هنر کمتر به این فکر شده یعنی اگر هم فکری باشد برای مراحل اولیه است ولی اینها همه دو ضلع یک مثلثی هستند که نوک آن تولید است. بهترین ها باید تولید کنند. در مرحله ی داشت است که اتفاق اصلی می افتد، اما ما فقط در مرحله ی کاشت یک چیزهایی پراکنده داریم.
مثلا در مرحله ی برداشت هم "داس به دستان" زیاد هستند ولی چه کسی "داشت" را متولی است یعنی کسی فرایند تولید را هدف گذاری می کند.
در شعر هم همین طور است، ولی هیچ کس نیست بگوید این استعداهایی که کشف کردیم و کم کم به عنوان چهره های مسلط حوزه ی خودشان دارند فعالیت می کنند حالا چی؟ باید چه کنند؟
سرنوشت شاعران و نویسندگان را که مطالعه می کنیم، متوجه می شویم. گاهی مجبورند در حوزه هایی غیر مرتبط با فعالیت ادبی خودشان کار کنند، خوشبخت ترین شان کسانی هستند که در مطبوعات و یا تدریس فعالیت می کنند.
خیلی ها هم هستند که کارهای غیر مرتبط دارند.
هدف ما در شهرستان ادب فضاسازی برای برجسته ترین استعدادهای عرصه ادبیات است
ایده و هدف ما برای شهرستان ادب این بوده که فضاسازی بکنیم برای برجسته ترین استعدادهایی که در این چرخه وجود دارند. این هدف باید با آزمون و خطا و با تدابیر مختلف و تعاملات به برنامه تبدیل شود و البته بودجه ی مناسب خودش را بیابد. یعنی طوری بشود که این ها بتوانند تولید کنند و رسما سعی کنیم برای معیشتان فکر کنیم که وارد کار نوشتن به صورت جدی شوند.
مثلا یک فردی که در ده ها جشنواره ی مختلف شرکت کرده و جایزه برده است حالا می خواهد یک رمان بنویسد، آیا ناشری هست که آثارش را چاپ کند؟ و به کارنامه کاری و توانایی طرف و اعتماد کند و خطر سرمایه را بپذیرد و آن نویسنده فقط به کار اصلی اش یعنی نوشتن بپردازد و آن موسسه اثر را درست عرضه کند.
شهرستان ادب تاسیس شد تا این ایده را زنده نگه دارد که ما باید برای این استعدادها که از دل این چرخه بیرون می آیند فکر کنیم، که اگر یک شاعر خوب و درجه یک کشور بخواهد تمام زندگی اش را روی شعر بگذارد چه باید بکند؟
مهم ترین کسانی که علم یک تمدن را بر می دارند اهالی ادبیات هستند
این کار در چرخه ی ادب کشور ما همیشه لنگ و پنچر است، در دوران جنگ نرم طبیعتا مهم ترین کسانی که علم یک تمدن را بر می دارند اهالی فرهنگ هستند و بین اهالی فرهنگ ادبیاتی ها هستند که ادبیات یک تمدن را شکل می دهند. پشت سرش سینما و موسیقی، گرافیک و ... باید بیاید تا بتوانند لشگری درست کنند و در مواجهه های بزرگ آماده باشند.و حتی جدای از مواجهه هویتی شکل بگیرد. در مواجهه خب طبیعتا مسئله ی هویت برجسته تر می شود.
ما مثلا به آدم ها در نیروهای مسلح مان 30 سال حقوق می دهیم تا یک زمانی از کشور پاسداری کنند، اما جنگ فرهنگی که همیشه در جریان است، کسانی که در این عرصه وجود دارند مثل ادبیاتی ها چطور باید معیشت شان جور باشد تا از این عرصه دفاع کنند.
وقتی که چهره های خلاق طبقات مستضعف جامعه توانایی تولید نداشته باشند ادبیات انقلاب به اهدافش نمی رسد
وقتی که طبقات مستضعف جامعه، چهره های خلاق شان توانایی تولید نداشته باشند، امکان و فراغت سفر رفتن و مطالعه نداشته باشند، چطور شما متوقع هستید که با این شرایط ادبیات انقلاب اسلامی به اهداف خودش برسد.
انقلاب اسلامی، بهار مستضعفان و بیچارگان و کوخ نشینان است. ادبیاتش را هم باید آدم هایی که سنخیت بیشتری با این طبقات دارند بنویسند.
و اگر ما داعیه دار این ماجرا هستیم باید مشکلات قانونی و نهادی و تشکیلاتی آنها را برطرف کنیم تا جوانان این طبقه بتوانند، حرف مجموعه ی مستضعفان را بزنند، ولی نکته ای اینجاست که برای این موضوع فکری نشده و کسی ساختارمند و تشکیلاتی دنبال این ماجرا نبوده است.
برای پدیده ای مثل فوتبال میلیاردها خرج می شود اما برای شاعران هیچ!
شما ببینید برای پدیده ی ضد فرهنگی مثل فوتبال چه خرج هایی می شود، اگر برای صد شاعر در سال حدود دو میلیارد پول احتیاج دارید، نمی توانید تهیه کنید اما یک مدیر جزء می آید وارد فوتبال می شود و برای هر بازیکن میلیاردها خرج می کند.
اما برای یک شاعر شما می بینید در حالی که ماندگار هست و این حوزه هر چقدر کار شود مانایی دارد هیچ کاری نمی شود. حتی مردم ما هم همین نگاه را دارند، در هیئت های مذهبی ما برای مداح که اثر را عرضه می کند هزینه خوب صرف می شود، ولی برای شاعر هزینه نمی کنند.
ما می خواهیم کاری کنیم که به مولف به عنوان یک انسان نگاه شود
اساسا ما آمدیم که این علم را بلند کنیم طبعا حل این مشکل فقط از ما برنمی آید ولی از ما بر می آید که این کار را در مقیاس کوچک انجام دهیم و از آن مهم تر حرفش را بزنیم، ادبیاتش را تولید کنیم و مطالعاتش را انجام بدهیم، بازگویی کنیم و پی گیرش باشیم تا ساختارها و نهادهای فرهنگی ما به مولف به عنوان یک انسان نگاه کنند و به ادبیات و هنر معطوف به مولف نگاه کنند نه معطوف به تالیف.
شما نگاه کنید مثلا هر چه می بینید جشنواره موضوعی یا جايزه ی موضوعي، هیچ وقت موضوع ما نویسنده یا شاعر نیست.
ما باید مولف را داشته باشیم. باید بدانیم که مولف ما وقت خودش را برای ادبیات خرج می کند بعد چنین آدمي می تواند آثار خلاقه اي خلق كند و آن وقت است كه شما به محصول اندیشه و خلاقیت اين انسان مي باليد.
اين شرح خيلي ساده اي بود از ماموريتي كه ما در شهرستان ادب علمش را بلند كردیم تا انشاالله ساير موسسات فرهنگي و نهادها هم به اين نکته برسند.
مثلا هر موسسه اي در حوزه ی ماموريت خودش يك سري آدم را ببيند و سعي بكند اين آدم ها را با تدابیری از این جنس، مال خود بكند
یک مولف باید با اثرش، معیشتش تامین شود
یک مولف باید در يك سازوكار انديشيده شده و تدبيرشده از اثر خلاقه ی خودش و از حاشیه هایی مثل مقالات مرتبط با همین فضا و برخی جلسات و مصاحبه ها و این ها، معيشتش تامين شود و نه اينكه جايزه ها هر چند وقت يك بار كسي را بربكشند و بعد هم رها کنند با یک تعبیر ظریفی آقای دکتر ولیئی می گفتند کشف و خنثی سازی استعدادها.
جايزه ها هم تعريفی دارند كه بايد یک مرحله ای در يك فرایند سالم موثر و درست باشند
مثلا شما ببينيد جايزه ی اسكار داده مي شود، اسكار يك جايزه اي است كه ما شايد آن را ساده ببينيم اما در زير ساخت آن ده ها بنگاه توليدي دارند كار مي كنند براي همين است که چنين جرياني آنقدر گستره مي شود.
گروهي و تشكيلاتي كار مي كنند و شبكه هاي توزيع دارند و توليدانش را به خورد جامعه خودشان و جامعه ی جهاني مي دهند، اما ما اين طرف سعي مي كنيم فقط از آن ها تقليد مي كنيم و تنها شلوغ بازي هایشان را ياد مي گيريم. نمی بینیم که آن زیرساخت وجود دارد و فقط همین سرو صدا ها را می بینیم
می گوییم جایزه های گرانقیمت راه بیاندازیم تا تاثیرگذار شود!
بسیار ديده ام كه مي گويند جايزه هاي گرانقيمت راه بياندازيم كه تاثيرگذار باشد.
چند سال پيش يادم هست كه سراسر پايتخت تابلوهايي نصب شده بود كه يك ماشين پرايد جايزه داده مي شود به يك دوبيتي در مورد حضرت امير.
خيلي شلوغ كردند و آخر هم جايزه اي دادند. آيا با اين كار مي شود اثر خوبی توليد كرد؟ وقتي شما شاعري نداريد كه 20 كتاب درباره ی حضرت امير خوانده باشد، پرايد كه چه عرض كنم پرادو هم بدهيد دوبيتي چشم گيري آفریده نمي شود.
شاعر بايد حضرت امير را با كتاب ها و مطالعات جدی بشناسد، درباره ی حضرت امير كدام شاعر ما كدام مولف ما مي تواند بگويد كه من به همت خودم به اين سمت رفتم.
حالا اين ها بزرگاني هستند كه ستون ما هستند و وضع ما بدين منوال است کسی بیاید به امام معصوم ما اهانت کند تازه آن موقع برای امام مان شعر بگوييم، كنگره بگذاريم كه آن هم وقتي زيرساخت درستي ندارد چيزي در نمي آید.
یادم می آید یک بار به دوستان در جلسه ای عرض كردم كه شعرهاي رضوي شما مي تواند حال و هواي يك بودايي باشد در معبدی در هند.
ولي آيين و مذهب ما در اين شعر حضور ندارد، به قول معروف ولي شناسان رفتند از اين ولايت.
وقتي مي خواهي از امام رضا سخن بگويي بايد روايات و تاريخ خوانده باشي بايد اشعار بزرگان در مورد ايشان را خوانده باشي.
در شعر رضوي گنبد و مناره و گلدسته و ضريح و اين چيزهاست كه دارد روايت مي شود و نهایتا اثر امام در حد شفا دیده می شود.
نهادها و موسسات باید توليد را براي جوانان ارزشمند تسهيل كنند
لذا زير ساخت هاي آموزش و پرورش و كشف استعداد بايد وصل بشوند به نهادها و موسساتي كه توليد را براي جوانان ارزشمند تسهيل كنند.
جناب عزتی پاک تعریف می کرد که به صداوسيما رفتم تا برای ساخت یکی از داستان هایم صحبت کنم، مي گفت آنجا مسخره مي كردند كه ما مثلا این تعداد از داستان هاي امروز را خوانده ايم اما كتاب درخوري پيدا نكرديم. اين دوست ما در جواب آنها می گوید این نعمتی است که باید قدر بدانید، این که چندهزار تا کتاب بوده كه شما خوانده اید.
حرف خیلی مهمی است.چرا دقت نمي كنيد؟ اين آدم ها دارند مجاهدت مي كنند. شما به آنها چي داده ايد؟ شما نشسته ايد تا چيز درخوري پيدا كنيد و استفاده كنيد!
صداوسیما می تواند به نویسندگان پیشنهاد رمان بدهد
نكته همين جاست كه اصلا به اين موارد توجه ندارند صداوسيماي ما يك دفعه قرارداد 200 تا فيلم تلويزيوني مي بندد در حالي كه قبل از اين مي توانست همین سازمان یا جایی دیگر پيشنهاد 500 رمان را بدهد و از بين آنها انتخاب شود.
ماموريت اصلي ما فکر کردن براي آدم هاي توانمندي است كه توانستند از اين چرخه معيوب خودشان را بكشند بالا.
دوره ی آفتابگردان ها ماموریت اصلی ما نبود
دوره ی آموزش شعر جوان انقلاب اسلامي آفتاب گردان ها و به نوعي اردوي كارگاه رمان نويسي در ما ماموريت اصلي ما نبود ولي چون كس ديگري به فكر نيست ما شروع كرديم.
ما گفتيم فعلا كه ما مي توانيم به عنوان يك ماموريت فرعی به سراغ اين حوزه رفتيم اردوهايي كه نوع ديگر باشد يعني مباحث جدي كه مورد نياز اين جوانان هست طرح شود.
صرف اردو هم فقط نيست همين الان قبل از اينكه شما بيايید شعر يك شاعري را به صورت تلفني برايش نقد كردم، الان ما اولين جلسه مجازي داستان مان را برگزار كرديم كه استقبال خوبي شد.
ما اينها را آورديم در قالب اردوهاي آفتاب گردان ها و فضاي آموزشي خوبي را برايشان هماهنگ كرديم. آموزش سلوك شاعرانه و تعامل اندیشه ای با نسل قبل، آموزش مباحث انديشه اي و فرهنگي كه بحمدلله خيلي خوب برگزار شد.
فضای سالم اردوهای ما در هیچ جا نیست
من خودم سال هايي كه در اين فضا ها بودم به نظرم اين اردوها فضاي مشابهي ندارد و هيچ جا چنين فضاي خوبي ندارد.
كيفيت آموزشي، اساتيد و فضاي صميمي بسیار در این اردوها وجود دارد.
سال ها قبل در بندرعباس جشنواره اي را رفتيم که خیلي پرهزينه و عجيب بود و از بعد آموزشي مدعي بودند كه مي خواهند كار كنند، اما براي من كه يك شاعر جوان بودم اصلا چيزي نداشت. بیشتر گعده و گپ بود. من همه ی جلساتشان را با جدیت شرکت کردم، البته من همیشه مدیون آن جشنواره هستم. چرا که با آنهمه هزینه کرد که البته از نظر اجرایی و تبلیغات هم انصافا خوب بود، باعث شدند من ادبیات را جدی تر بگیرم ولی هیچ وقت سبک آنها را نپسندیدم.
اما من خودم در اين دوره ها كنار بچه ها مي نشينم و چيز ياد مي گيرم.
اردوی آفتاب گردان اولین جایی بود که بحث اخلاق شعر در آن مطرح شد
شاعران مطرح كشور در حوزه هاي تخصصي خودشان و حتی علما در این اردوها می آیند و در خصوص اخلاق صحبت می کنند و به نظر من اردوهای ما اولين جايي بود كه بحث اخلاق در شعر به صورت جدی و از زبان یکی از فضلای حوزه اخلاق مطرح شد و بسيار مورد استفاده بود.
الان بخش مهمي از لغات و اصطلاحات و لهجه ها و زبان هاي ما در حال از دست رفتن است. فرهنگ ما با جزئياتش در حال از دست رفتن است، چه كساني متولي اين ها هستند تا يك جايي وظيفه دانشگاه ها است. اما موثرترين کسانی که می توانند کمک کنند مولفان حوزه ی ادبیات ما هستند كه مي توانند با نوشتن اين ثروت را حفظ كنند.
استعدادي كه در حوزه ی ادبيات و هنر هست جدي گرفته نمي شود
بايد موسسات فرهنگي و دانشگاه ها نيرو براي اين كار تربیت کنند، دانشگاه های ما كار ويژه خود را فقط علم و تكنيك فرض كردند و اين يك آسيب عمده است دانشگاه هم يك خطي را بايد باز كند كه دانشجو به این سمت بیاید، در حوزه هاي علميه هم باید این کار انجام بگیرد.
ما نگاه مان به استعداد فني و مهندسي شده است، ولي استعدادي كه در حوزه ادبيات و هنر هست جدي گرفته نمي شود.
در خصوص انتشار کتاب هم باید بگویم یک بخشي از كار ما انتشارات است ما بخواهيم با مولفان توانمند جوان كار كنيم طبیعتا بايد آثارشان را چاپ كنيم.
سال قبل در نمابشگاه کتاب 15 يا 16 عنوان را منتشر كرديم الان هم حدود 30 کتاب كه نصف به نصف شعر و داستان است را در نمایشگاه سال آینده می آوریم انشاا...
در خصوص گرانی کاغذ باید بگویم مخصوصا براي ما كه يك تشكيلاتي هستيم که از نظر بودجه در مضيقه هستيم سخت است، ما بسته به کار با جاهاي مختلف وارد مذاكره مي شويم از ارشاد تا نهاد کتابخانه ها و تلاشمان بر اين است كه به سمت خودكفا شدن برويم.
وارد مذاکره شدن با مولف، مهم ترین کاری است که در سال 91 انجام دادیم
در خصوص اتفاق مهم فرهنگي که در سال 91 انجام گرفته به نظرم كارهايي از جنس كار خود ما كارهاي مهمي است، رويه تازه كه با مولفان وارد مذاكره شویم و مولف را ببینیم، نه تاليف را. این شیوه ی کار، شیوه ای ست که کانون پرورش فکری هم دارد در طرح رمان نوجوان انجام می دهد و بسیار عالی ست و باید قدر دان همتشان بود
اينكه كارهایمان به تهران محدود نشده و از همه جاي كشور داستان و روايت بومی داريم خيلي خوب است، اردوي آفتاب گردان ها اتفاق شاخصي بود و اين نوع كار با جوان ها مي تواند الگو باشد.
جرياني كه شعر ما امسال ايجاد كرد در تكريم شهداي علمي كه از پارسال شروع شد تا امسال كه خون تازه اي در شعر دميد و شهداي علمي در جامعه بطور جدی طرح شدند اتفاق ارزشمندي بود. شعر علم را بلند کرد و امروز می بینیم که مستند هم ساخته می شود و فیلم سینمایی هم ان شاالله ساخته می شود.
اين روش كار یعنی با مولف شروع کردن بايد در همه ی حوزه ها پيگيري شود، موسسات توانمند فرهنگي ما و ناشران ما باید اين جوري كار كنند. باید این روش کارش باشد.
و به جاي نگاه به تاليف به مولف نگاه كنند.