لاکتابی
ما لابلای کتابها غوطه میخوریم، کتابها از طریق فضای دیجیتال و تلگرام بر ما میبارند اما ما لاکتاب هستیم، لا کتابی وضعیت شگفت ماست که با اطلاعات محاصره شدهایم اما تجربه و درک را از دست دادهایم، از این کتاب تا آن کتاب فرصت ماست که مشغول لاسزدن با اطلاعات و پز دادن با دانشها هستیم. بیکتابی به احوالات انسانی میپردازد که عشق کتاب و کتابخانه است اما بی کتاب و لامذهب است. به نماها و نمایشها عشق میورزد و درونی ندارد. موجودی پوک اما مزخرف و زرنگار.
ما از مشروطه و قاجار به اندازه نقش روی قلیان و پکهای تفننی یا حرفهای در قهوهخانه میفهمیم، نمیدانیم بر انسان ایرانی چه گذشته است تا به مشروطه رسیده است. کلمات برای ما معنا ندارند. کلمات برای ما ابزار تفاخر و جلوه هستند و در این سیر است که جوان آزادیخواه میتواند آنقدر پوک شود که شبکههای تلویزیونی ملکه و کانالهای بیهویت فضای مجازی بتوانند نام دیکتاتوری را به عنوان آرمان در دهان او بگذارند.
پهلویها را نمیشناسیم و چهل سال انقلاب هم برای ما غریبه است. بخشی از ما به نحو ترسناکی و به شدت کودک شدهایم و با خود میانبینی شدیدی هر کدام از ما یکی از خواستههایمان را به جای همه چیز میگذاریم و البته که کودک حق دارد اگر تشنه است عالم را فدای یک جرعه آب کند. جامعه کودکوار حق دارد همه چیز را فدای سر یک مطالبه خاص و یک نیاز جواب نگرفتهاش کند. جامعه ایران امروز مشکلات بسیاری دارد در اقتصاد و معیشت و در فرهنگ جنسی و رفتارهای اجتماعی و در محدوده سبک زندگی، اما مشکل این نیست که این مشکلات وجود دارند که آدمیزاد بیمشکلات بیمعناست.
مشکل این رفتار نابالغ بخشی از اجتماع است که همه چیز را فدای یک چیز میکند و بیشک مسئولان و رهبران اجتماع در این امر مقصرند . این همه فقدان ادراک از تجربه تاریخی مسئولیتش با آموزش و پرورش و آموزش عالی و صداو سیما و ... است. اینهمه خودمحوری کودکانه مسئولیتش با روشنفکران ومعلمان اجتماع است. ما باید به این ادراک برسیم که هر دردی هست از ماست و هر درمانی هم ممکن باشد باز از ما خواهد بود. اما شناخت درست مفهوم من و ما در معبر تاریخ پیش شرط همه چیز است. محمدرضا شرفی خبوشان با رمان گرانسنگ بیکتابی پرده از کودکوارگی هولناک ما برداشته است. بیکتابی کتابی است که اگر درست دیده شود میتواند ما را از این بلاهت شگفتی که گرفتار آن هستیم نجات دهد. ذهنیت تفکیکی و تایید مداوم خویش و درگیری با دیگری راه به جایی نخواهد برد. باید با خود همانگونه که هست روبرو شویم و بیکتابی آینهای است در برابر ما و کاوهها و ضحاکهای درونمان.